چند صباحی است که بر و بچز بعد از صرف صبحانه و قبل از رفتن به سر کار یک تک پا می روند دادستانی تا بلکه ادب شوند و نیز آدم و دیگر از گل نازکتر صدا نزنند خار در چشم ملت را. “م. ه فراری” را. در این باب، نکته ها هست؛ شوخی و جدی:
یکم: خوب است “ق. ق” برای دوستانی که رفتن به دادگاه، سنت روزمره شان شده، امکان کارت زدن فراهم کند و از بچه حزب اللهی ها و افسران جنگ نرم، بعد از جلسه محاکمه، در اداره کارهای بر زمین مانده “ق. ق” استفاده بهینه کند. این را از آن جهت می گویم که؛ نقل قول زیاد شنیده ام که روسای بعضی دستگاه های یکی از کشورهای همسایه، خود به نارسا بودن بخشهایی از بدنه دستگاه شان معترف اند. لذا خوب است بعد از شلاق زدن بر تن عمار و پس از محاکمه یاسر، از این دوستان برای انجام امور خود کمک بگیرند. این برای بچه حزب اللهی ها هم خوب است. امثال ما را که “ق. محترم. ق” دم به ساعت احضار می کند، خوب است به این حضور خود نظم و ترتیب بخشیده، ضمن کارت زدن، تجارب مان را در اختیار “ق. ق” قرار دهیم.
دوم: هفت هشت ماه قبل خودم با همین گوش های خودم در نماز جمعه از یکی از مسئولان محترم قوه… ببخشید؛ “ق. ق” شنیدم که به زودی سران فتنه محاکمه می شوند. فردایش روزنامه ها از محاکمه حسین شریعتمداری خبر دادند. دو سه ماه پیش از جراید خواندم که دستگیری سران فتنه دیر نیست، و فردایش مدیر مسئول روزنامه وطن امروز دادگاهی شد. چند هفته پیش اما یکی از حضرات از نزدیک بودن محاکمه سران فتنه خبر داد، و فردایش مدیر مسئول روزنامه جوان رفت دادگاه. چند روز پیش هم یکی از بزرگان “ق. ق” گفته بود؛ اولین شرط نظام برای سران فتنه محاکمه است، و فردایش مدیر مسئول روزنامه ایران به شلاق محکوم شد. دیروز هم یکی دیگر از بزرگان گفتند که سران فتنه چه آماده باشند و چه نباشند، محاکمه شان قطعی است. فکر می کنید فردا و متعاقب این سخن حکیمانه چه اتفاقی می افتد:
الف: مهدی محمدی دبیر سرویس سیاسی کیهان به دار آویخته می شود.
ب: وحید یامین پور ممنوع التصویر و به چند سال حبس ابد محکوم می شود.
ج: وبلاگ من فیلتر می شود.
د: حاج منصور ارضی به بورکینافاسو تبعید می شود.
سوم: من کلا هر وقت مسئولان “ق. ق” کشور دوست و برادر “ج. ا. ا” اعلام می کنند که به زودی سران فتنه محاکمه می شوند، چیز… یعنی ببخشید؛ مو به تنم سیخ می شود. کلا در فصل زمستان، من بد عادتی های روانی دارم!… و فکر می کنم “م. ه” فراری است و دست عدالت به ایشان نمی رسد، فائزه… وای ددم، “ف. ه” منظورم بود؛ که همین جاست، چرا محاکمه نمی شود؟! می بینید؛ از پائیز به این طرف، سینوزیت می گیرم!… و وقتی بعضی ها می نویسند “محاکمه سران فتنه”، من آب ریزش بینی پیدا می کنم و این را “شلاق زدن بر تن عمار” می خوانم! به قولی؛ نوشتیم “سران فتنه”، خوانده شد “سر عمار”!
چهارم: من به نوبه خودم می خواهم یک “شوخی/ جدی” با روسای “ق. ق” در کشور همجوار داشته باشم؛ آقایان! می شود محاکمه سران فتنه را کلا بی خیال شوید؟! اصلا ما غلط کردیم! مرده شوی این مطالبات مان را ببرد! همه اش از سر بی عقلی است. وانگهی، ما نخواهیم سران فتنه محاکمه شوند، چه کسی را باید ببینیم؟!… اصلا هر کسی به شیخ بیسواد دست بزند، با خود من طرف است. من نسبت به اندیشمند فارین پالیسی، حساسیت های خاص خودم را دارم! گفته باشم؛ نگید نگفت!
پنجم: ۶۰ بار این نوشته را از اول تا آخر خواندم. نه نامی از “کسی” بردم و نه توهین به “خسی” کردم. نه غیبت داشت و نه دروغ و نه تهمت و نه حرف های بی تربیتی! پاک پاک!
یسار
عهدنامه مالک به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
(۲۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسارصف امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
(۲۴ دیدگاه)
- بایگانی: یساربهاریه های شما محشره! کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
(۲۶ دیدگاه)
- بایگانی: یسارزنده باد بی بی سی! سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
(۳۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسارلطفا با “راز” کاری نداشته باشید! قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
(۸ دیدگاه)
- بایگانی: یسارواکنش مهدی طالقانی عزیز به “این ابوذر” قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
(۱۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسارنرم افزار دجال آخرالزمان حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
(۷ دیدگاه)
- بایگانی: یساروصیتنامه
روزنامهدیواری حق
روز قدر
ماشاءالله حزبالله
آر. کیو هشتاد و هشت
قطعهی بیست و شش
نه ده
قطعات قطعه
تفحص
آمار قطعهی بیستوشش
اطلاعات
نوشتههای تازه
- عهدنامه مالک
- این همه مسلمان… کو سلمان؟!
- نوروز ایرانی
- صف
- یکِ یکِ هفتاد و گنج…
- سَمت خاطره
- سنگر خنده
- پسرم… دوستانت!
- به نام پدر
- پدر شهید
- آه به جای قلیون
- عیدی آقا
- خدایا بقیه ات را کی حساب می کنی؟!
- بابای ماست خامنه ای
- خودم مشهد و دلم کربلا
- صدای قلک
- ذکر شادمانی
- گلی به نام پدربزرگ
- عید و اون شهید
- شفا
- یاران چه غریبانه ماندند در این خانه!
- خانمِ آقای فوق الذکر!
- بهاریه های شما محشره!
- هلاچین
- قطعه ۵۰
- بگو سیب
🙂
عالی بود داداشم.
البته به شدت از مسئولین محترم تقاضا مندم به جنبه طنز این مطلب توجه کنند!
آقایان بخدا طنزه ها!!!
ای آقا!زشت نیست همینطوری می نویسید “مهدی هاشمی”!یه پسوندی؛پیشوندی خلاصه من نمی دونم یه چیزی!میزی!
حداقل بنویسید “م.ه”!بهتر از شلاق خوردن است که!واااااالله!
فائزه که همین جاست، چرا محاکمه نمی شود??????????
سردار شریف مسئول روابط عمومی سپاه:مجموع هجمه یک سال گذشته علیه رهبر انقلاب با دوره ی ۲۱ سال رهبری ایشان برابری می کند .(این عمار ؟)
آهای عمار واپسین! زود برو و چند تا شلاقت را بخور. خیلی زود برگرد. علی تنهاست.
بسى خنده بر لبمان و درد در دلمان شد.
راستى یک سوال خصوصى: برادر عزیز متن دوکوهه قطار دلم … رو چطور نوشتید؟ فوق العاده است. بهترین آرام بخش دنیاست تازه براى منى که مناطق جنگى رو ندیدم!
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱:۶ بامداد
تعداد افراد آنلای: ۲۶ نفر.
ماشالله….
داداش حسین بسیجیها فــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…..
سلام داداش حسین
این قوه عدلیه باید این مطلب رو بخونه و گریه کنه.
نمی دونم جز خدا باید شکایتمون رو پیش کی ببریم.
به امید ظهور امام زمان (عج)
سلام علیکم
خداقوت
این طنزتون خیلی جالب بود …
احسنت داشت
به متن قبلی هم همین الان رسیدیم که ظاهرا امکان نظردهی از دست رفت …
همین جا بگوییم: طیب الله انفاسکم
بردیدمان به خاطرات … به متنهای اواخر ۸۸ تان که تازه با این قلم آشنا شده بودیم … یادش بخیر …
موید باشید
یاعلی
یه چیز بگم بخندید:
امشب که پای اینترنت بودم یه هویی زدم زیر خنده!
عیال از اون طرف گفت: بازم تو رفتی قطعه ۲۶!
خیلی عالی بود
خنده ای بود سراسر گریه!
علی نه! عدالت علی تنهاست.
ولی بالاخره یک روز نوبت ما هم می رسه.
چقدرآن روز را نزدیک می بیبنم! ان شاء الله
بسم رب الشهدا
سلام علیکم…
خیلــــــــــــــــــــــــــــــی عالی بود…
خصوصا این قسمت:
آقایان! می شود محاکمه سران فتنه را کلا بی خیال شوید؟! اصلا ما غلط کردیم! مرده شوی این مطالبات مان را ببرد! همه اش از سر بی عقلی است. وانگهی، ما نخواهیم سران فتنه محاکمه شوند، چه کسی را باید ببینیم؟!
ساعت ۱:۲۱ نیمه شب
خلاصه آمار سایت
افراد آنلاین: ۲۹
برادر بابا چرا به ق ق راه نشون میدی بابا اگه به فکر خودت نیستی به فکر ارضی یامین پور واینا باش بابا طنزت رو جدی میگرن ارضی رو زبونم لال دارمی کشن ویامین پور تبعیید می کنن بعدشم می گن حکم رو کمی دستکاری کردیم نگن قدیانی گفته قاضی خودش به این نتیجه رسیده
قطعه قطعه مهره
بگوشی؟!!
بی نظیییییییییر بود
پاک پاک
ایول ک هستین (:
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱:۳۰ بامداد
تعداد افراد آنلاین: ۳۶ نفر
ماشالله حزب الله.
خیلی مخلصیم داداش جانم….
بسم رب الشهدا
هی میخوام وبلاگم رو آپ کنم دلم نمیاد چون:
تیتر آخرین پستم اینه:
” هیچکس بهتر از حسین قدیانی حرفِ دلِ ۹دیِ ما بسیجیان امامخامنهای را نزده!”
هرچی هم میگذره بیشتر مطمئن میشم از حرفم
.
.
.
راستی مطلب “عدالت شیشه ای” را از اول تا آخر هم برای پدرم خواندم هم برای مادرم، مادرم جوری آه میکشیدند که انگار حرف دلش را زده اند و پدرم میگفتند ماشالا به قلم روانش…
خدا حفظت کنه! محشر بود!!!
هر جا می ترسند… می گویند مصلحت!
فکر کنم تا چند روز بعد هم به اسم مصلحت، حکمیت کنند!
چرا فائزه که همینجاست محاکمه نمی شود!!!؟؟؟؟؟؟
اون روزایی که قطعه ۲۶ مسدود بودءیک شب رییس ق.ق طی یه سخنرانی که کرد حسابی بچه بسیجیها و علی الخصوص شمارو رو آقای قدیانی مورد لطف خودش قرار داد! با شنیدن حرفاش حسابی حرصم گرفته بود…………………………………………
شرح حدیثی از امام محمد باقر (ع) توسط رهبر معظم انقلاب
فى الکافى و التّهذیب، عن الباقر (علیهالسّلام): [حضرت امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند:] «اتّبع من یبکیک و هو لک ناصح»؛ آن کسى که حرفهائى به تو میزند که آنقدر تلخ است که تو را به گریه مىآورد، اما خیرخواه توست؛ حرف او را قبول کن. «اتّبع» یعنى حرف او را گوش کن، بپذیر؛ [اگر چه] تلخ است، لیکن به نفع توست.
«و لا تتّبع من یضحکک و هو لک غاش»؛ ولى گوش نکن، پیروى نکن از حرف آن کسى که حرفهاى شیرینى میزند که خوشت مىآید و لبهاى تو را به تبسم باز میکند، اما «و هو لک غاش»؛ فریبگر است، غش میکند با تو، خیرخواهى ندارد، از روى بددلى و بدخواهى است، [ولی] حرفى میزند که تو خوشت بیاید؛ از این شخص پرهیز کن. «و ستردّون الى اللَّه جمیعا فتعلمون»؛ وقتى پیش خداى متعال رفتید، آنگاه حقایق دلهاى یکدیگر را آنجا خواهید فهمید.
قمپز (گفت و شنود)
گفت: یکی از همراهان فتنه که به خاطر بی اهمیت بودنش هیچکس به او توجهی نمی کند گفته است؛ «تا پای جان ایستاده ایم و هرگز عقب نشینی نمی کنیم»!
گفتم: بهش بگو، کوتاه بیا! شیرنارگیلت از دهن میفته!
گفت: حالا معلوم نیست چه کسی به فکر ایستادن و نشستن و حرف زدن اوست که اینجور قمپز در میکنه؟!
گفتم: یارو وارد مطب دکتر شد و گفت؛ آقای دکتر! مدتیه که هیچکس به من محل نمیذاره و انگار نه انگار که من هم هستم! دکتر نگاهی به او کرد و به منشی اش گفت؛ نفر بعدی!
سلام و خداقوت
عالی بود
فقط ای کاش بالای متن خطاب به این عمو فیلترچی توضیح واضح میدادید که این مطلب طنزه!!!
………………………
http://www.jahannews.com/vglcpxqsm2bqpo8..22n5ysa5a12l.,.html#1
ای که در علم و حِکَم پختهای و خام نئی
باعث عزت ایران نه فقط خامنه ای
تو لسان الحقی و محتاج نی و خامه نئی
جان ما باد به قربان تو یا خامنهای
اولا لازم نیست به ما کارت تردد بدن همون جا اتاق کوچولو بدن ۷۵ میلیونی می ریم تو همون ق ق زندگی می کنیم دیگه چه کاره هر روز ۷۵ میلیون ۷۵ میلیون بریم بیایم
چرا اینجا اینجوری شده؟ 🙁
بسم رب الشهدا
چی شد یهو در عرض چند دقیقه اینجا یجور دیگه شد؟!
اینجا هم مشمولِ طرح یکسان سازی داره میشه؟
قالب نو مبارک داداش حسین.
خسته نباشید.
به به میبینم که قالب عوض کردید!
سلام آقای قدیانی
هر روز که می گذره و خبرهای عجیبی می شنوم فکرمی کنم این دیگه آخرشه! ولی فرداش خبرهای عجیب و غریب تری به گوش میرسه. انگار این خاندان…….. تصمصیم خودشونو برای قلع و قم بچه بسیجی های گرفتند!!!! ولی کور خوندن: ما تا قیامت بر سر پیمان خود هستیم. ماشالله حزب الله
شوخی جدی
پاک پاک
سلام
قالب جدید سایت مبارک
مطلب زیبایی بود داداش
بسم رب الشهدا
به به چقد اینجا قشنگ شد…
خصوصا قسمت شمال غربی قطعه با اون قطعه سنگ مزار بابا اکبر و اون متنِ وزین، یه جورایی بیش از پیش حال و هوای خودبهشت زهرا رو تداعی میکنه… آدم احساس میکنه داره تو بهشت زهرا و اون کوچه هایی که میون مزار شهدا باز شده قدم میزنه.. عطر بهشت میپیچه تودلم… آرامش…
وای که چقد قدم زدن تو بهشت زهرا رو دوست دارم…
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و احفظ قائدنا امام الخامنه ای و احفظ محمود احمدی نژاد
سلام علیکم
به به قالب نو مبارک آقای قدیانی
داش حسین خیالت راحت ق.ق کاراش منظمه دیروز که یکی از بزرگان ق.ق گفتند”که سران فتنه چه آماده باشند و چه نباشند، محاکمه شان قطعی است” امروز به خاطر شکایت بابا اکبر مدیران مسوول وطن امروز و ایران به دادگاه احضار شدن البته این دوتا را که میدونم برای رفتن دادگاه و محاکمه شدن آماده بودن حالا اون بزرگه حواسش کجاس خدامیدونه.
سلام داداش حسین
دیگه خسته شدیم از بس مظلومیت عمارها را پشت شیشه دیوار عدالت دیدیم و حرفی نتوانستیم بزنیم
سلام بر حسین*
با سلام
می صوفی افکن، کجا می فروشند؟
که در تابم از دست زهد ریایی
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند!
که گویی نبوده است خود آشنایی
دل خسته ی من، گرش همتی هست
نخواهد زسنگین دلان، مومیایی !
مکن حافظ از جور دوران، شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی ؟!
ضمنا در سئوال تستی داخل متن،گزینه «همه موارد صحیح می باشد» رو فراموش کرده بودین بذارین.
داداش بسیجیها سلام هم قطعه رو صفا دادی هم متن عالی گذاشتی بسی مشعوف شدیم …..
داداش این قالب نو مارو کشته
خیلی قشنگه
فقط یه چیزی
تورو خدا اینا یه وقت حسودیشون نشه دوباره در اینجارو ببندند
بابا اینجا همه پاکن
پاک پاک
راستی بچه ها محل ما برف اومده
خداروشکر
سلام بر حسین علیه السلام و یارانش
خیلی زیبا شده قطعه
قبلا هم عرض کرده بودم، تحول در ظاهر کار جذابیت می آورد
ممنون از کسانی که داداش حسین را در این مهم یاری فرموده اند.
کربلا یعنی که یار رهبری/ از حسین عصر خود فرمانبری / بیعت ما دوستان عین ولاست/
زاده زهرا علی روح خداست / عده ای از همرهان جاهل شدند / در حمایت از علی کاهل شدند /
مکر داخل کفر خارج را ببین / رونق کار خوارج را ببین / همچو مهدی ما ولی داریم و بس / شیعیان سید علی داریم و بس ( یا علی )
جانا سخن از زبان ما می گویی/ اما کو گوش شنوایی ،چشم بینایی؟
نه نامی از “کسی” بردم و نه توهین به “خسی” کردم.
پاک پاک…
آه از دل بچه حزب اللهی ها…
هعی…
( خداقوت……قالب جدید فوق العاده اس…فقط فونت تیتر ها زیاد جالب نیست.)
به به
چه تر تمیز شده اینجا
چه دیسیپیلینی
فکر کنم از سال دیگه سرویس های هم به دوستانی که میان ارائه میشه
مثل پذیرایی باساندیس
بازی آنلاین فرو کردن نی ساندیس بجای چسم اوباما تو چش خودمون با این احوالات حسین قدیانی
فعلا این شیخک رو ببینید و بخندید
http://mabarcyberi.mihanblog.com/post/152
خوشحالم که داداش حسین و سیداحمد دارن نظرات رو تائید می کنه
ساعت ۸:۵۰
افراد آنلاین: ۴۹ نفر
ماشاءالله حزب الله
تا فلانی کفن نشود
این وطن ، وطن نشود
انشاالله خبر مرگ بچه هاش. الهی آمین
نوشتیم …! خواندید فلانی 😀
کامنت مارو منفجر کردی که! :))
خلاصه اینکه داداش حسین پرچمت بالاس.
علی علی
آه،آه،آه
میترسم از روزی که حال مردم مثل این روزهای ما باشد
سلام
مبارک باشه قشنگ شده
موسوی را اعدام کنید
موسوی را اعدام کنید
موسوی را اعدام کنید
موسوی را اعدام کنید
موسوی را اعدام کنید
موسوی را اعدام کنید
موسوی را اعدام کنید
چرا در حاشیه نوشتید اتفاقا توی متن بود آقایان ق .ق بیشتر شاد می شدند هم از این مطالبه هم از این راهکارها!!!
وای ددم! چی گفتم!
(قالب جدید مبارک ولی می شه لطفا فونتش رو تغییر بدید)
سلام
قصه نخوربسیجی اینم یه جور جهاده،یه روزتومیدون جنگ یه روزم جبهه میشه ق.ق
درست میشه
سلام
عالی بود
قالب جدید مبارک
یا علی
……………………..
نکنه جدی بگیرن!!!
به خدا همش طنز بودا ….
سلام
تغییرات فوق العاده است. چه خوب هم نظر دوستانی که دوست داشتند قالب همان قبلی باشد، به یاد روز و شبهای نبرد و هم نظر دوستانی که موافق تغییر در ظاهر قالب بودند را در نظر گرفتید. اینجا بیش از پیش عطر و بوی بهشت گرفته است. قطعه، ردیف، شماره، پلاک، تفحص. از همه مهم تر نوشته ای است که وصیت نامه اش می خوانند. ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم….و کتاب عزیز نه ده . همه موارد عالی است. ممنون به خاطر حضورتان و به خاطر اینهمه توجه.
و اما متن که شاید طنز باشد اما هیچ خنده ای در پی اش نیست حتی تلخ. فقط اشک، غم، فریاد که البته ظاهرا به جایی قرار نیست برسد.
خدا قوت
قالب جدید مبارکه
ما که از خوندن سیر نمی شیم
ردیف کنار معلومه که خیلی پر و جذابه است
ولی من فکر می کنم این محاکمه را همون بی خیال شن
سلام به حاج حسین قدیانی و تمام ستاره های حضرت ماه
هم مطالب و هم قالب جدید بسیار عالیست . انشاءالله که موفق و مؤید باشید .
التماس دعا
سلام داداش
لطف کنید به خاطر مصلحت آقازاده ها و خواهر زاده ها و عموزاده ها و خاله زاده ها و عمه زاده ها و نوه ها و دختران و پسران فامیل و کلیه فامیل نسبی و سببی و دیگر دوستان و آشنایان این خاندان بزرگ اسم نبرید و از مخفف استفاده کنید.
مثال :::::
م.هـ
ف.هـ
ع.هـ
ی.هـ
م.م
ز.ر
م.ک
ه.ن
ر.ز
ب.س
………………………
یا حق
سلام حسین آقا این نظر درباره مطلب بالا نیست بلکه یه گله گذاری
من ۲ ۳ روز ثبت نام کردم ولی برای ایمیلم چیزی نیومده یکی دوبار هم زدم ولی فایده نداشت
“تفحص” رو خیلی خوب اومدید.
کلا خیلی قشنگ شده.
سلام آقا حسین این یکی رو واقعا دست مریزاد احساساتی متضاد در انسان ایجاد می شود با خواندن این متن شما و این نشان می دهد که این مطلب یک طنز واقعی است که در عین ظاهری در قالب طنز و خنده درد جامعه را نیز بازگو می کند و به قول شما نه دروغ دارد نه تهمت و نه غیبت
بابا شماها چتون شده! یه لحظه خودتونو جای “ق.ق” بذارید
برای محاکمه کردن یه دلیل محکمه پسند بیارید مثل بعضیا که با دلیل های محکمه پسندشون براحتی “ک.ا” را محاکمه کردند!!!!!!
اگه چیزی توی چنته ندارید همون بهتر که :
“آقایان! می شود محاکمه سران فتنه را کلا بی خیال شوید؟! اصلا ما غلط کردیم! مرده شوی این مطالبات مان را ببرد! همه اش از سر بی عقلی است. وانگهی، ما نخواهیم سران فتنه محاکمه شوند، چه کسی را باید ببینیم؟!”
– ملت ایران سی و دو سال است که در مسیر پیروزی حرکت می کند و به فضل الهی پیروزی نهایی نزدیک است.
– بواسطه توکل بر خدا و اعتماد به وعده الهی و ایستادگی بر آرمان های انقلاب اسلامی پیروزی نهایی و مسلم از آن ملت ایران است و شکست و خفت از آن دشمنان و بدخواهان خواهد بود.
-امروز حرکت کلی کاروان بشریت به سمت کمال ، نور و در مسیر هدایت در حال حرکت است و در این مسیر پیروزی و غلبه حق بر باطل امری حتمی است.
-امروز عطر تحقق وعده الهی در عالم پیچیده است و وعدهای که همه پیامبران الهی داده اند که کسی خواهد آمد و جهان را سرشار از عدالت و پاکی می کند در حال تحقق است و دلها و اندیشه های ملت ها به سرعت به سمت حقیقت مهدویت و امام عصر(عج) درحال چرخش است و به فضل الهی در آینده بسیار نزدیک عالم هستی آماده پذیرش سرور و یگانه آفرینش حضرت مهدی (عج (خواهد شد.
-شرط تحقق وعده الهی ادامه وحدت ، استقامت ، صبر و عشق ورزی به مولایمان مهدی موعود (عج) است
نظر سنجی شلاق عدالت!
رای شرکت در این نظرسنجی : به نظر شما کدام یک مجرم هستند و باید شلاق بخورند؟
۱- کاوه اشتهاردی
۲- مهدی هاشمی
بر روی لینک زیر کلیک کنید.
antidajjal.blogfa.com/page/shalagh.aspx
سلام داداش جانم و سلام به همه رفقا.
بسیار ممنونم از بابت زحمتی که کشیدید و تغییر قالب.
حتما از طرف همه بچه های اینجا از دوستان فنی تشکر کنید که خیلی زحمت کشیدن.
زیباست؛
مخلصیم داداش جان.
نگران نباشیدبه خانواده ی “ه” هر چه ببندید مصداقی در گذشته برایش پیدا می شود. تهمتی نیست ! تهمت را دیگران با آینده نگری به رییس جمهور و اطرافیان می زنند و “ق.ق” حساسیتش به آنان در این فصول کم شده! خطر برخی را کلا تهدید نمیکند !
سلام
خسته نباشید
بنویس تا می تونی بنویس
گفتیم این “ردیف کنار” هم حاضری بزنیم:
نوشته بود: «… ترسمان این است که فردا روزی دادگاهی برپا شود و آقای موسوی و کروبی و خاتمی و آقای لندن نشین! از شهید حسین کبیری بهخاطر جلوگیری از آشوبگری فتنه گران در خیابان های تهران شکایت کنند و حکم محکومیت شهید کبیری و شهدای بسیج فتنه ۸۸ هم صادر شود!»
رسانه ماهیتا” سنگ است ! هدفش هم پیشانی سران فتنه ! حتی اگر پینه ی سجده داشته باشد ! اگر چه به دستمال سبز و سیاه بسته شده باشد ! ………… پسرش !خواستید حمایت کنید ، پیشانی آنان را ببندید ! این راه ادامه دارد….
سلام
خونه جدید مبارم
از صبح ده تا کامنت گذاشتم ولی همه خراب از آب در آمد
به هر حال ..
این خونه همه چیزیش خوبه ولی نظر گذاشتن توش کار حضرت فیله
یه پیام “بی زر گانی”
ساعت ۱۲:۳۳
تعداد افراد آنلاین: ۴۹ نفر
ماشالله حزب الله
داداش حسین بی همتای بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری….
خیللللللللللللللللییییییییییی باحال بود
خدا قوت
سلام
خسته تباشید
میخواستم کتب ۹ ۱۰ آقای قدیانی رو بخرم البته اینترنتی.
ولی نمیدونم چه جوری . میشه راهنماییم کنید؟!
یا حضرت ماه
نوشتیم “سران فتنه”، خوانده شد “سر عمار”!
ترجیح میدم به جای اظهار نظر خودم، نظر مادر مظلوم شهید ذوالعلی رو بگم:
«امیرحسام مزد انقلابی بودنش را خوب گرفت، اما مسئله اصلی اینجاست که امثال حسام زیادند. اگر مسئولان بخواهند با عوامل اصلی فتنه سال گذشته، مسامحه کنند، مطمئن باشید آنها فرزندان بسیجی دیگری مثل حسام را هم به شهادت می رسانند. فتنه گرها آتش زیرخاکسترند. هر لحظه امکان دارد دوباره توطئه ای جدید را شروع کنند و مادران دیگری، مثل من نیز داغدار شوند. تنها خواسته ای که دارم این است که عاملان حادثه را دستگیر کنند و به سزای اعمالشان برسانند.”
بزرگوار “برادر شهید”
لطفا به این آدرس اینترنتی مراجعه کنید.
http://www.irdc.ir/fa/book/733/default.aspx
داداش حسین یه جوابی به نظراتمون بدید ببینیم چه شکلی میشه دیگه…
ما عاشق جواب دادنای شماییم
سلام
این دو روز که وقفه افتاده بود تو به روز رسانی قطعه، داشت نگرانمون می کرد. . .
متنتون هم مثل همیشه عالی بود.
******************************************************
لعن علی عدوک یا حسین
خاتمی و کروبی و میرحسین
سلام
چقدرجالب بود.چقدرمحشربود.اصلاحرف نداشت .برای پدرم خواندم گفت بگویم قلم طنازی داری برادرم هم میگویدبپرسم شماازکجااین همه ذوق راکسب کرده ایدخودم هم میگویم عععااالللییییی بود…..راستی قالب جدیدمبارک ولی یه جوریه سخت است کنارامدن باهاش
سلام.این جا همه چیزش عالی شده.واقعا قطعه ای از بهشت شده فقط من به سختی می توانم نظر بدهم.ریخته بهم.
سلام آقای قدیانی .
دوباره که خواندم این //وای ددم//ش راجاانداخته بودم خیلی چسبیدمخصوصا این //وای ددم//ش …..
رحمت بر آن شیری که خوردی
و…………
سلام.
چقدر دل انگیز…!
سلام
آخر ما باید خودمان دست به کار شویم و…………….
اینطوری فایده ندارد!
امروز هم خودش وارد عمل شده واز اشتهاردی شکایت کرده _آخه شلاق های چند روز قبل کمش بوده!-وایضا بذر پاش راهم احضار کرده!
انگار اینا دوباره می خواهند در این زمان حساس شلوغ کنند واز سکوت ما استفاده کنند تابا یه جور حق السکوت از آب گل آلود ماهی فتنه بگیرند!
وطرح هدفمندی رو با مشکل مواجه کنند!
تا الان کجا بودند که یهو یاد شکایت افتادند؟!
به زمین داغ بخورند، بگو آآآآمین!
ضمنا با قالب قبلی شرطی شده بودیم الان راه دستمون نیست!
میخوام به تمام آقایان مه آلود بی بصیرت که اتفاقا این روزا خیلی هم خوب خودشونو با چسب رازی به ارکان مهم نظام چسبوندن بگم :
آرزوی جدایی انداختن بین ستاره ها و حضرت ماه رو با خودشون به گور ببرند و نکته ی مهمتر این که اگر فکر میکنند که با محاکمه کردن عمار ها میتونند بی بصیرتی خودشونو مخفی کنند سخت در اشتباهند چون همین اشتباهات وسیله ای خواهد شد تا آنها خود و با دست خود از نظام مقدس ۳۰۰۰۰۰ شهید بیرون شوند و الّا ما خوب بلدیم چگونه چسب آنها را از این نظام باز کنیم.
شاید فتنه چشمش کور شده باشد، ولی جفتک اندازی اش هنوز ادامه دارد!
.
.
.
.
.گفتم که، تا دل وروده اش_فتنه_ رو پیاده نکنیم وتا با باتوم به گونه ای توی مغز سرش نکوبیم، که بپاشه روی ریخت نشسته ی (به ضم شین) BBCو اوباما و نتانیاهو !فایده ندارد!
بسیار عالی بود داداش
خسته نباشی هیچ وقت
آفرین صدآفرین هزار و سیصد آفرین
پیام “بی زرگانی”
ساعت ۱۵:۲۸
تعداد افراد آنلاین: ۴۶ نفر
ماشالله….
ارادتمندیم داداش جانم.
سلام سلام
چه جمع و جور شده اینجا…خوب شده…فقط الان کمی مغزم داره میخواره چون نوشته ها اومده طرف راست…عادت ندارم.
ردیف ۶۳ شماره ۴۴ محشره…محشر…”ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخم های استخوان گداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم: سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی می پوشد. سرخی می شوید و جلادان تاریخ را رسوا می کند. “ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست”.
.
عالی بود…ترکیدم…وای ددم آخرش بود 😀 خیلی وقت بود اینطوری نخندیده بودم.مرسی
فقط این متن های قطعه ۲۶ ردیف کنار چه فرقی می کنه با مطالب در صحنه و اصلی؟!
این تفحص خیلی خیلی جالبه.به متن های قبلی که مراجعه می کنم همه ی نظرات را در یک صفحه نشان نمی دهد و باید برای خواندن نظرات از ابتدا ،روی دیدگاه های قدیمی تر کلیک کنیم.فکر کنم اگر مثل سابق همه ی نظرات از اول تا اخر در یک صفحه نمایش داده شود بهتر باشد.
بسی خندیدیم.در اصل باید گریه می کردیم…
سلام حاجی
خسته نباشی. میبینم تغییر دکوردادی . نکنه خیال برت داشته که وقتی محاکمت کردند میفرستندت هتل اوین اونجا هم به جای این اینترنت فکستنی اینترنت پر سرعت بهت میدند و میتونی سایت را به روز کنی !!!؟؟ چه توهمی !!! نه عزیز اون مال از ما بهترون بود .
خدایا چی میگم…
قالب جدید مبارک
سلام داداش حسین
خیلی وقت بود دلم برای اون نوشته های آتیشی تنگ شده بود.
خیلیییییییییییییییییییییییییییییی عالیییییییییییییییییی
بووووووووووووووووووووووووووووووود
داداش حسین بنویس بازم.
اینجا خیلی خیلی اختصاصی شده…همه عوامل خسته نباشند. لعنت بر یزید.
فقط اگه نظرات رو یه دفعه نشون میداد بهترتر بود.
چاپ ۱۳ نه ده در اومده؟؟؟…پایین عکسش زدید چاپ ۱۳…اگه اومد به ما هم بگید لطفا.
راستی یادم رفت :
وبلاگ خیلی خوب شده.
سحر نزدیک است .
سلام قولا من رب رحیم
زنده باد داداش حسین
عالی بود
ما را هم به زودی به جرم اغتشاش و توطئه علیه امنیت و مصلحت !!! ملی که همان خاندان ه و دوستان باشند اخراج خواهند کرد. چون زبانمان دراز است و در روابط عمومی اداره از حلقوممان صدای حسین قدیانی در میاید ولذا دوستان سبزکی دلگیر میشوند. اصلا مگر اداره جای این سوسول بازیهاست!!!
دوستی میگفت : شما را که میبینم یاد اخراجیهای ۵ میفتم.
چه باک ! سر خم می سلامت ، شکند اگر سبویی
یا علی
ایول…خیلی عالی بود…کوتاه،نمکین و به قول خودت بی توهین
طرح جدیدت هم مثل متن هات وخودت باحال وقشنگه دستت طلا
این حاشیه ات رو عشقه اقای ح .ق (:
سلام
به به! عجب نوشته رسای خوبی!
البته شما اسمی نبردید هااا
جناب اقای “ح.ق” شما که خبر ندارید
دل ما از “الف” تا “ی” خون است “م.ه” که بچه کوچیکه ی باباست!
مربا بده بابا!
سلام بسی لذت بردیم.ممنون
سلام آقای ح.ق.آقا مواظب باشید دوباره ق.ق فیلترتان نکند.D:
خ نباشید.ممنون. ببخشید خ یعنی خسته نباشید.
راستی فرم جدید وبلاگ مبارک. ولی من خودم چند بار آمدم قطعه، این پست جدید را ندیدم.بعد فهمیدم باید سمت چپ را می دیدم!! بعد اینکه از آنجا که بنده بسی فضول تشریف دارم، تو پیج نظرات فقط چند نظر را می شود دید.
سلام خدمت فرمانده قدیانی و مبصر قطعه ای از بهشت
قالب جدید علاوه بر اینکه تنوعه ، قشنگه
یکی از قشنگیاش قرار دادن قسمتی از وصیت نامه بابا اکبر هست که سر مشق هر شب ماست برای خیز گرفتن به سمت شفق و شستن زخمهای استخوان گدازمون در چشمه خونین خورشید
و زیبایی دیگش قرار دادن قانون ستاره هاست که از دل بر اومده و بر دل نشسته
تا زنده ایم رزمنده ایم
یا علی
راستی من یادم رفت قالب جدید رو … اینروزا که هیچی تبریک نداره ولی قالب جدید قشنگ و متنوعه و انشالله که مبارکه.
بهتره این جمله رو به خودمونم بگیم:
محاکمه رو بی خیال شیم!
………….
سلام بر ت ب ا د
عالییییییییییییییییییی بود…عالیییییییییی
اخی این گزینه ی “ب” خیلی دردناک بود …از بس که این دکتر ماه ما مظلوم..اخی!
سلام داداش حسین
سلام سیداحمد جان
خسته نباشید.
داداش با این متنت فوق العاده حال کردم. دمت گرم. خیلی عالی بود. بسی خنده رفت!!
قالب جدید هم مبارک باشه.
موفق منصور در پناه حق
یا علی
سلام بر افسر دلاور جبهه جنگ نرم…
خییییییییلی عالی بود مثل همیشه
و خیلی پاک!!!……
سلام حاجی داداش
راستیتش بعد از اینکه این متن و خوندم ، کلی خندیدم . البته خودت می دونی این خنده ها خیلی تلخ هست . باید به این وضع ق . ق گریست . ( منظورم از ق . ق ، قرض و قوله هام بود ، کسی گیر نده )
خیلی عالی بود…..
داش حسین دمت گرم
برو بچه های ورامین
دمت گرم بسیار عالییییییییییییییییییی بود
/.
زیباتر از همیشه نوشتی هر چند سوختم وقتی که خواندم که ۶۰ بار خواندی تا اسمی نبرده باشی وتوهینی نکرده باشی …. این هم آزادی بیان ….
به خدا و قران من سر هرنمازم نفرینشان می کنم اینها به من و ما توهین کردند و فردا با همه ی گناهانم اگر جهنم هم بروم این ها اول باید جواب ما را بدهند ….. هیچ کاره ام و نمی گذرم وای به حال شما فرزندان شهدا ….
*****
میون گزینه هات خداکنه نباشه هیچ کدوم اما خوابی اومد تو خوابمون برای گزینه ی د … خدا به ما رحمی کنه عوض ق.ق و این اتفاق نیفته
سلام.
مطلب به این مهمی و زیبایی چرا در حاشیه؟
من بعد از دو روز اتفاقی این مطلب را دیدم.
خدا وکیلی هر سایتی به جز قطعه بود من عمرا!!! این مطلب را می دیدم…
الهی…………………………………
…………………………..به حق دل حضرت زهرا که داغ دلمان را تازه میکنند وهی تازه میکنند.
الهی دورت بگردم داداشی ” وای ددم” خیلی خنده دار بود .
بسیااااااااااااااااااااااااااااار عالی
خدا قوت
کلا به شما که عرض کنم حالی به حولی شدیم ما
وقتی بین دو چرت روزانه مان خواندیم مطلب را
علی الخسوس(با کدوم صاد بود؟) بشما که عرض کنم بخاطر حمایت از استاد فارین چی چی
سلام
در روزهایی که کمتر نوشته ای مثل آب خنک زمین تشنه دلمون رو سیراب می کرد این دلنوشته های حسین ورفقایش بود که فضای متعفن فتنه گری شکم باره های سفره بیت المال و انقلاب رو تهویه و واقعاً معطر می کرد
از صمیم قلب دو ستت داریم ای زمینی آسمانی شده ی عاشق حضرت ماه
یا حق
سلام
خدا نکند روزی برسد مردم خود به تکلیف عمل کنند
التماس دعا
سلام
کتاب نه ده را خوانده ام و از قلمتان لذت بسیار برده ام. مقاله حاج احمد و آل احمد را هم بسیار زیبا تحریر فرموده بودید. با یکی از غربگرایانی که خود را به خواب زده مناظره کردم. بی منطقی کرد. ادامه ندادم. دم شما گرم که در میدان اینترنت منورهایتان راه را روشن می کند. امیدوارم موفق و پیروز باشید.
همین ما پابرهنه های شهرستانی باید هوای دولت را داشته باشیم