“میثم” پسرم بود

شمالم. کلاچای. بین راه راننده تاکسی تهران – لاهیجان برای نهار نگه داشت در رستورانی نقلی، دنج و جمع و جور. آقاجمال می گفت: من همیشه اینجا برای غذا نگه می دارم. غذایش خانگی است و کار زن و شوهری است که بیشتر از ۵۰ سال دارند با هم زیر سقف همین رستوران هم کار می کنند و هم زندگی.

***

اولین چیزی که در “رستوران میثم” توجه من و همسرم را به خود جلب کرد، وصیت نامه شهیدی بود روی دیوار…: “به نام خدای خون خدای خون سرخ حسین خدای شهدا. من میثم علی پور فرزند احمدرضا و اینجا ۳ راه شهادت است. فاصله ای با شهرک دوئیجی نداریم. کنارم هر چه هست شهدایی اند که آرام خوابیده اند الا رزمنده ای که دارد درد می کشد. تیر همین دقایقی پیش به پهلویش خورد… یا فاطمه زهرا… دیگر صدایی از “محمد” نمی آید. او هم به کاروان شهدا پیوست و من هنوز…

***

از پیرمرد صاحب رستوران پرسیدم؛ چرا مابقی وصیت نامه این شهید را نگذاشتی؟ گفت: این شهید در همین لحظه تیری به قلبش می خورد و به شهادت می رسد. دقت نکردی که بخشی از کاغذ هنوز هم به رنگ خون است؟! همسرم از پیرمرد پرسید؛ با این شهید نسبتی داشتید حاج آقا؟ پیرمرد گفت: پسرم بود. من گفتم: چرا حالا مشکی پوشیدی؟ گفت: امروز سالگرد شهادت میثم است. الان ۲۰ و چند سال است که هر دوشنبه برای میثم مشکی می پوشم. فدای علی اکبر حسین!

روزنامه وزین وطن امروز/ سه شنبه ۲۱ دی ۸۹

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. خانه شهید چیذر می‌گوید:

    جناب حاج آقا قدیانی
    سلام علیکم

  2. حیدری ام می‌گوید:

    حیدری ام / جان فدای سیدعلی ام

  3. یوسف می‌گوید:

    حسین جان با اینکه تازه دیدمت
    اما حرف هایت چه آرامشی دارد
    امیدوارم همیشه تراش دم دستت باشد
    یا علی

  4. سید رضا می‌گوید:

    او هم به کاروان شهدا پیوست و من هنوز…
    التماس دعا

  5. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  6. غریب می‌گوید:

    بیطاعت حق بهشت و رضوان مطلب

    بیخاتم دین ملک سلیمان مطلب

    گر منزلت هر دو جهان میخواهی

    آزار دل هیچ مسلمان مطلب

    یا علی مددی…

  7. محمدحسن می‌گوید:

    سلام حسین جان
    فضای کلی وصیتنامه مثل فیلم لحظه شهادت آقا مرتضی آوینیه

  8. گمنام می‌گوید:

    اول اینکه اولم!
    دوم اینکه…
    بعدا مینویسم
    ولی خیلی عالی بود.

  9. آیدا... می‌گوید:

    یاراحم العبرات…

    “به نام خدای خون خدای خون سرخ حسین خدای شهدا”

    شهیدمن هم وصیت نامه مینویسد..امافکرمیکندمن بی خبرم…بعدازاین همه سال لرزش دست وخیسی کاغذکه رنگ خودکاررامیبرد راازحفظم.

    چقدراین شمال نوشت هاتون خواندنیست

    التماس دعا

  10. آذرخش می‌گوید:

    سلام بر حاج حسین
    سلام بر سیداحمد
    خدا بیامرزدمان. شهدا رفتند و ما هنوز…
    کاش از صراط مستقیم کج نشویم.

  11. ناشناس می‌گوید:

    ممنون.

  12. ن.خ می‌گوید:

    سلام
    سفر بی خطر
    در مورد میثم و پدرش………….
    خدا کند شرمنده میثم ها نباشیم

  13. دختر بسیجی می‌گوید:

    “اولین چیزی که در “رستوران میثم” توجه من و همسرم را به خود جلب کرد، وصیت نامه شهیدی بود روی دیوار…: “به نام خدای خون خدای خون سرخ حسین خدای شهدا. من میثم علی پور فرزند احمدرضا و اینجا ۳ راه شهادت است. فاصله ای با شهرک دوئیجی نداریم. کنارم هر چه هست شهدایی اند که آرام خوابیده اند الا رزمنده ای که دارد درد می کشد. تیر همین دقایقی پیش به پهلویش خورد… یا فاطمه زهرا… دیگر صدایی از “محمد” نمی آید. او هم به کاروان شهدا پیوست و من هنوز…”

    تکان دهنده است…

  14. م.اشرف می‌گوید:

    عالی بود.
    قربون خدا برم که چقدر خوب می دونه این ماجراها را برای کی و کجا پیش بیاره
    البته شاید ما هم میبینیم ولی دقت نمی کنیم.
    داداش حسین! خدا توفیقاتت را زیاد کنه. (همه با هم بلند و یک صدا): آمین!

  15. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام بر اهالی خوب قطعه و جناب قدیانی بزرگوار

  16. یک بنده خدا می‌گوید:

    یا فاطمه الزهرا…

  17. نشانه دار می‌گوید:

    مثل همیشه فوق العاده بود و زبان قاصر از بیان احساس.
    پست قبلی جای جایش تکبیر داشت و اشک.
    نفستون حق، قلمتون پرشور
    یا حق

  18. چای پولکی می‌گوید:

    مثل همیشه عالی بود.

    *************************
    عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک

    عشق یعنی یه شهید با لبای تشنه سینه چاک

    عشق یعنی یه جوون یه جوون بی نام و نشون

    عشق یعنی یه نماز با وضو گرفتن توی خون

    عشق یعنی یه پدر که شبا بیداره تا سحر

    عشق یعنی یه خبر خبر یه مفقود الاثر

    عشق یعنی یه پیام تا بقیة الله و قیام

    عشق یعنی یه کلام پا به پای فرزند امام

  19. سیداحمد می‌گوید:

    به به

    بسیار عالی
    کلا تحت هر شرایطی کارت درسته.
    داداشی حسین بسیجیها هستی دیگه!
    فـــــــــــــــدائی داری دیگه.
    خیلی مخلصیم.

  20. محمدرضا نوری می‌گوید:

    این عکس تقدیم شد به حاج حسین قدیانی و قطعه مقدس ۲۶
    http://mrn945.persiangig.com/sorieh/SDC12512_resize%20name.JPG
    مطلب مرتبط
    http://nouri1.com/post-95.aspx

  21. 110 می‌گوید:

    آیت الله امجد:
    آقای بهاءالدینی در سال ۶۵ فرمودند : خیلی ها دارند برای ولایت تلاش می کنند ولی ولایت منحصراً برای سید علی خامنه ای است…

    http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=101&catid=45

  22. صبا می‌گوید:

    و من هنوز…

  23. بسیجى دانشجو می‌گوید:

    انشإ الله شرمنده شهدا نباشیم دلم خیلى هواى طلاییه کرده‌
    داداش حسین خیلى خیلى عالیه

  24. مسافر می‌گوید:

    عشق بر دلها شهادت می دهد
    عشق بر غمها حلاوت می دهد

    عشق بر دلداده فرمان می دهد
    عاشق جان داده را جان می دهد

    سلام
    من مدتیه در سایت عضو شده ام ولی ایمیلی دریافت نکرده ام. البته نمی دانم چرا باید عضو سایت شد و چه امتیازی دارد. اگه ممکنه شما راهنمایی بفرمایید

  25. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۲۳
    تعداد افراد آنلاین: ۳۰ نفر

    ماشالله حزب الله.
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فـــــــــــــــــــــــــــــــــدائی داری…..

  26. پیام فضلی می‌گوید:

    #با دل ها کار دارد این متن ها#

  27. سحر می‌گوید:

    فدای علی اکبر حسین….

    سلام

  28. صبا می‌گوید:

    دیروز رفتم دیدن “آقا” بهمون گفتن “خوش آمدید”و کلی حرفهای دیگه باور کنید درحالیکه گونه هامون خیس از اشک بود ولی سرشار از لبخند وشادی بودیم. اینقدر احساس کردم آقا صمیمی تحویلمون گرفتن که هر چی فکر میکنم چیزی ازفرمایشات یادم نمیاد.هر چند که با دقت گوش میدادم.احساس نزدیکی فوق العاده ای داشتم.”آقا”واقعا از دیدن ما خوشحال بودن.
    بنظرم پر هیبت تر از همیشه بودن .
    “آقا”دوستتان داریم خیلی زیاد
    گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
    سجده شکر کنم وز پی شکرانه روم

  29. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    سفر خوش و بی خطر
    فدای علی اکبر حسین ….
    عالی باشید

  30. ماورا می‌گوید:

    شهیدپیکرپاکش خــــدا بـه مسـلخ بــرد یـقین که عاشـق او آن خدای بی همتاست

    همین که قطره خــــونی ازاو شودجاری بــدان،مقــــــــام رفیعش به جنت المأواست

    رسول حضرت حــــق ان پیمبر خــــــاتم که دخـــت گرامـــــش ذکـــــــیه زهـــــراست

    چنین بگفته کــــه:بالاتــــــرازنکــــوئــیها که جایگاه شهیدافـضل از نــــکوئــــــیهاست

  31. مرتضی می‌گوید:

    خدا رحمت کنه

  32. irimohsen می‌گوید:

    سلام بر پهلو شکسته…

  33. مرتضی می‌گوید:

    آقا حسین قدیانی
    برادر
    خدا به قلمت برکت بده
    رک و شفاف و بر دل نشین می نویسی
    خدا اجرت بده

  34. افق می‌گوید:

    سلام علیکم
    خدا قوت
    .
    .
    الان ۲۰ و چند سال است که هر دوشنبه برای میثم مشکی می پوشم. فدای علی اکبر حسین!

  35. ساندیس خور می‌گوید:

    سلام
    دستت درد نکنه
    انشالله خدا به قلمت قوت مضاعف بده که با نوشته هات دل مارو میبری تو اون حال وهوا
    این طرح رو به عشق قطعه زدم
    http://aksezendegi.ir/wordpress/wp-content/uploads/2011/01/xcvbhjkl.jpg
    ساندیس خور از وبلاگ گروهی آنتی بالاترین
    یا علی

  36. ماورا می‌گوید:

    پدر اگر تو نبودی وطن بهار نداشت

    نهال غیرت ما بوی برگ و بار نداشت

    اگر تو سینه خود را سپر نمی کردی

    هجوم دشمنی آشفته جان مهار نداشت

    رها ز دلهره ی اینکه کودکی هر شب

    برای دیدنت آرامش و قرار نداشت

    به روزهای نداری ، زمان بیماری

    خیال خاطره ای از تو در کنار نداشت

  37. علی اصغر می‌گوید:

    به نام خدا
    سلام
    سلام برمیثم
    سلام بر حسین
    سلام به دوستان همیشه فعال (مخصوصا ۲۷ نفر دوست online)

  38. ماورا می‌گوید:

    کاش مانند شما در عرصه ی خون و خطر
    عافیت نه عاقبت را در نظر می داشتم
    کاش می ماندم کنار سنگر اشک شما
    وز برای آبرو چشمان تر می داشتم

  39. منتظر(حرف حساب) می‌گوید:

    شهید…
    چه واژه غریب آشنایی….
    درکشون واقعا سخته حداقل برای من که اینجوره

  40. روشنگر می‌گوید:

    “یا فاطمه زهرا”

  41. ماورا می‌گوید:

    ندیدم آینه‌ای چون لباس‌خاکی‌ها

    همان قبیله که بودند غرقِ ‌پاکی‌ها

    به عشق زنده شدن، «عند ربِّهم» بودن

    شده ست حاصل آن‌ها ز سینه چاکی‌ها

    دلیل غربتشان، اهلِ خاک بودنِ ماست

    نه بی ‌مزار‌ شدن‌ها، نه بی پلاکی‌ها

    به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند:

    “زمین چقدر حقیر است، آی خاکی‌ها!”

    از سید محمد جواد شرافت

  42. . می‌گوید:

    ..کنارم هر چه هست شهدایی اند که آرام خوابیده اند الا رزمنده ای که دارد درد می کشد.
    ——————-
    محشر.. مثل خود شهدا..

  43. مهدی می‌گوید:

    و خیلی ها پسرانشان را در پر قو خواباندند ودر هزار سوراخ پنهاندند تا مگر نگزدشان پشه ای.

  44. گمنام می‌گوید:

    اول اینکه ای بابا منکه هفتمی بودم!
    دوم اینکه ملت مگه فردا نمیخواین دانشگاه/سرکار..احیانا نونوایی برین؟؟؟خب شما ۱۶ نفر رو میگم!خواب ندارین؟
    سوم اینکه..
    چقدر عاشقانه شهید شد..چقدر عارفانه..
    اللهم ارزقنا توقیق الشهاده

  45. ساندیس خور می‌گوید:

    ساندیس خور می‌گوید:
    دیدگاه شما در انتظار بررسی است.

    ۲۱ دی ۱۳۸۹ در t ۰۰:۱۰
    سلام
    دستت درد نکنه
    انشالله خدا به قلمت قوت مضاعف بده که با نوشته هات دل مارو میبری تو اون حال وهوا
    این طرح رو به عشق قطعه زدم
    http://aksezendegi.ir/wordpress/wp-content/uploads/2011/01/xcvbhjkl.jpg
    ساندیس خور از وبلاگ گروهی آنتی بالاترین
    یا علی

  46. amir می‌گوید:

    طناب (گفت و شنود)

    گفت: سایت «گویانیوز» که به علت وابستگی به سازمان سیا در میان اپوزیسیون به «سیانیوز» معروف است، اظهارات اخیر خاتمی را عقب نشینی بی فایده و خطرناک دانست.
    گفتم: بی فایده که هست، چون باید مجازات شود ولی چرا خطرناک؟! خودش که می خواهد با این تاکتیک از مجازات فرار کند.
    گفت: سیا نیوز نوشته بر فرض که جمهوری اسلامی به خاتمی اجازه ورود به عرصه سیاست را بدهد، با توجه به شخصیت ناپایدار و چندگانه وی و بی عرضگی اپوزیسیون در حمایت از او بار دیگر به سختی سقوط کرده و به زمین می خورد.
    گفتم: می گویند در دوران رژیم طاغوت، اطلاعیه ای را که یکی از ادارات برای توزیع شیر صادر کرده بود وارونه به دیوار چسبانده بودند و از آنجا که خوب خوانده نمی شده شخصی را به طور وارونه و با طناب از روی پشت بام به طرف اطلاعیه سرازیر کردند و یارو شروع به خواندن کرد، وقتی به آنجا رسید که قرار است شیر مجانی بدهند، کسانی که روی بام بودند طناب را رها کرده و شروع کردند به کف زدن! و….

  47. amir می‌گوید:

    یک حرف از آن هزاران ! (یادداشت روز)

    پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد قیام خونین ۱۹ دی که دو روز قبل منتشر شد اگرچه در نگاه اول از توجه ایشان به ضرورت گرامیداشت خاطره آن قیام خونین حکایت می کند و از این زاویه درخور تقدیر به نظر می رسد ولی برخی از آنچه در متن پیام آمده و نیز، بی سابقه بودن آن طی ۳۳ سال- و یا دستکم ۳۱ سال- گذشته، پرسش ها و ابهاماتی را پیرامون چرایی تهیه و انتشار این پیام پیش می کشد که امید است این پرسش ها و ابهامات با توجه به هوشمندی حضرت آیت الله رفسنجانی، پاسخ های روشنی را در پی داشته باشد. و در این باره گفتنی است که؛
    ۱- طی ۳۳ سالی که از قیام خونین ۱۹ دی می گذرد، برای اولین بار است که آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد این قیام بیانیه می دهند و سؤال این است چرا ایشان در تمامی طول ۳۳ سال گذشته کمترین ضرورتی برای صدور بیانیه به همین مناسبت، احساس نکرده اند؟ و امسال با ۳۳ سال گذشته چه تفاوت های درخور توجهی دارد که احساس نیاز به صدور بیانیه را در حضرت ایشان برانگیخته است؟ ممکن است گفته شود که ترک یک اقدام خداپسندانه نظیر گرامیداشت قیام آفرینان ۱۹ دی، طی سه دهه گذشته، نمی تواند و نباید مانع از انجام آن در سال های بعد باشد و حکیمان به حکمت گفته اند «جلوی ضرر از هر کجا که گرفته شود، سودمند خواهد بود». این تلقی قابل قبول است ولی متاسفانه و آنگونه که در پی خواهد آمد، متن و محتوای پیام با این گزاره همخوانی ندارد و نشان می دهد برای همین امسال تهیه شده است و با عرض پوزش، قیام ۱۹ دی فقط بهانه صدور این بیانیه بوده است و نه «علت» آن! چرا…؟! برای شرح بیشتر این ماجرا باید به متن مراجعه کرد.
    ۲- جناب رفسنجانی در بخشی از بیانیه یاد شده به رخدادهای سال ۱۳۵۶ اشاره کرده و می نویسد؛ آمریکا و رژیم شاه وقتی مانند سران مشرک قریش به عجز خود در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت پی بردند، در همان سال دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام دنبال کردند و توضیح می دهد که؛
    «برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه ۱۳۵۶ نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقاله ای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.»
    و در ادامه می نویسد؛ «اینک ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و بقایای فکری دین زدایی و روحانیت ستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقی های سیاسی و اختلافات سلیقه ای، پوست اندازی کرده و سر برآورده اند و خاکریز به خاکریز جلو می آیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده اند. تأسف آور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند». همانگونه که ملاحظه می کنید آقای رفسنجانی به مقاله اهانت آمیز شخصی با نام مستعار «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه ۱۳۵۶ اشاره می کند که در آن به ساحت مقدس حضرت امام(ره) اهانت شده بود و این اهانت قیام ۱۹ دی قم و تداوم بی وقفه انقلاب اسلامی را به دنبال داشت. اما «رشیدی مطلق» کیست؟ بخوانید؛
    ۳- «رشیدی مطلق» آنگونه که بعدها از اسناد ساواک بدست آمد نام مستعار «داریوش همایون» است. او یک صهیونیست نشان دار است که وابستگی خود به صهیونیست ها را انکار نمی کند. وی وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم شاه در کابینه جمشید آموزگار و مدیر و مؤسس روزنامه آیندگان بود که باز هم مطابق اسناد ساواک از طریق لابی با صهیونیست ها و سفارت رژیم اشغالگر قدس اداره می شد و از سوی حضرت امام(ره) با ذکر نام طرد شده بود. البته برخی از اسناد ساواک از داریوش همایون به عنوان کسی که نامه یاد شده با اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» را برای چاپ از دربار به روزنامه اطلاعات برده است یاد می کنند که در این حالت نیز یکی از عوامل اصلی در چاپ نامه مورد اشاره است.
    ممکن است بپرسید این توضیحات درباره هویت «داریوش همایون» چه ضرورتی دارد؟ پاسخ آن است که «داریوش همایون» در جریان فتنه ۸۸ یکی از حامیان سینه چاک سران فتنه بوده است که کیهان به نمونه هایی از آن با ذکر منبع و سند اشاره داشته است. داریوش همایون بارها اعلام کرده است که «پیروزی انقلاب اسلامی بزرگترین کابوس عمرم بوده است». وی با وجود آن که یک سلطنت طلب است در اواخر آذرماه ۸۹ طی مصاحبه ای با رادیو فردا گفته بود، تجربه ۸۵ ساله من نشان می دهد که موسوی و خاتمی و کروبی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به مراتب مفیدتر از شاهزاده رضا پهلوی عمل کرده اند. جنبش سبز امید از دست رفته را به ما بازگرداند و حمایت همه جانبه از این جنبش و رهبران آن وظیفه ملی- میهنی همه کسانی است که حضور اسلام را در حاکمیت ایران نمی پسندند!
    داریوش همایون در مصاحبه با نشریه ضد انقلابی «تلاش» ضمن تشکر از همراهی منافقین با سران فتنه، خطاب به کسانی که این همراهی و همکاری را باعث بدنامی فتنه گران می دانند، گفته بود؛ «من خودم یک بی دین هستم ولی امروزه باید موقعیت حساس موسوی و کروبی را درک کرد و حضور همه گرایش ها از بهایی ها، سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلب ها و حتی مارکسیست ها را در کنار رهبران جنبش به فال نیک گرفت.» و…
    ۴- اکنون باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید؛ حضرتعالی که در پیام خود از داریوش همایون، یعنی همان «احمد رشیدی مطلق» به عنوان عامل رژیم آمریکایی شاه و اهانت کننده به اسلام و امام و روحانیت یاد می کنید و اقدام وی را با اهانت «سران مشرک قریش» به ساحت رسول خدا(ص) برابر می دانید- که حق نیز چنین است- آیا از حضور فعال وی در کنار آقایان موسوی و خاتمی و کروبی در فتنه ۸۸ خبر ندارید؟ به یقین از این ماجرای مشمئزکننده باخبرید. بنابراین پرسش بعدی آن است که چرا علیه وی کمترین موضعی نگرفته و دوستان خود را به خاطر همراهی با این جرثومه فساد و تباهی کمترین ملامتی نفرموده اید؟!
    مگر حضرتعالی با صراحت- و به صحت- نمی فرمایید که مقاله «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه ۱۳۵۶، احساسات مذهبی و غیرت دینی مردم را برانگیخت و قیام خونین ۱۹ دی را در پی داشت؟ بنابراین چه انتظاری دارید که حضور وی در فتنه ۸۸ و در کنار سران فتنه- که ده ها بار از داریوش همایون وطن فروش تر و جنایتکارترند- حماسه ۹ دی را در پی نداشته باشد؟ اگر داریوش همایون فقط یک مهره آمریکایی و اسرائیلی بود، در فتنه ۸۸ که آمریکا و اسرائیل و انگلیس با هویت کامل خود و بدون پرده پوشی و بی نقاب به حمایت مالی، تبلیغاتی و سیاسی و… همه جانبه از موسوی و کروبی و خاتمی برخاستند.
    راستی! جناب آقای هاشمی، رشیدی مطلق که علیه او- به حق- خروش برداشته اید در کدام سو ایستاده است؟! قاتلان مردم مظلوم قم در قیام ۱۹ دی ماه ۵۶ در کدام سو؟!
    ۵- در بیانیه خود به «لات و هبل و عزی» بت های مورد پرستش مشرکین در جاهلیت اشاره کرده اید و از شکست آنها در مقابل تعالیم روحبخش و متعالی اسلام خبر داده اید، که سخن پسندیده ای است. اما جناب هاشمی، حضرتعالی بهتر و بیشتر از نگارنده و امثال نگارنده می دانید که حضرت امام راحل(ره) بارها زبان به ملامت کسانی می گشودند که تجسم «لات و هبل و عزی» آن روزها را در آمریکا و اسرائیل و انگلیس این روزها نمی دیدند یا نمی خواستند ببینند! جنابعالی به یقین، نگاه حکیمانه و منطبق با واقعیت حضرت امام(ره) را نفی نمی کنید. بنابراین، اگر مصداق لات و هبل و عزی را در آمریکا و انگلیس و اسرائیل می دانید – که باید بدانید- لطفا و با عرض پوزش بفرمائید که امروزه لات و هبل و عزی در کدام سوی از آوردگاه جمهوری اسلامی ایران با دشمنان تابلودار آن ایستاده اند؟! بی تردید می دانید که آنها از حامیان سینه چاک مالی و سیاسی و تبلیغاتی سران فتنه ۸۸ بوده اند. بنابراین تاسف آور است و از حضرتعالی بعید است که در بیانیه خود این بت ها را جابجا کنید! و حضور بی پرده «لات و هبل و عزی» را در کنار سران فتنه نبینید و یا خدای نخواسته ببینید و علیه آنها خروش برندارید!
    ۶- حضرت آیت الله، از اهانت به مراجع عظام گله کرده اید که گلایه ای برحق است و مراجع عظام و علمای بزرگوار اسلام حقی غیرقابل انکار بر ملت و نظام دارند، اما، باز هم توضیح نداده اید که مگر حضرت امام(ره) مرجع نبودند؟ چرا وقتی همین چند ماه قبل، تصویر مبارک آن بزرگوار را پاره و لگدمال کردند، نه فقط سکوت کردید و احساسات جنابعالی برانگیخته نشد، بلکه به گونه ای تلویحی – اگرچه سکوت نیز چنین است- از آن اراذل و اوباش حمایت نیز فرمودید؟!
    جناب هاشمی عزیز، به این گزاره های مستند که پیش از این نیز در یکی از یادداشت های نگارنده آمده است توجه بفرمائید؛ «تقلید از مراجع کار میمون است»! «روحانیت، قشری گرا و انحصارطلب است»! «روحانیت به جای عاقل پروری، عوام پروری و مقلدپروری می کند»! «اصلی ترین مانع دموکراسی در کشور ما، آن است که در ایران هنوز خدا نمرده است»! «امامان معصوم هم قابل نقد هستند»! «مظاهر دینی، چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است»! و….
    حضرت آیت الله رفسنجانی، آیا حق نداریم از حضرتعالی به عنوان یکی از مدافعان مرجعیت بپرسیم که چرا در مقابل اینهمه اهانت آشکار به مرجعیت، پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع)، اسلام و… سکوت کرده بودید؟ آیا می دانید که تمامی این اهانت کنندگان در تمامی طول فتنه ۸۸ به گونه ای آشکارا و نه پنهان در کنار سران فتنه و در ائتلاف با آنها بوده اند؟! و…
    ۷- نگارنده انکار نمی کند که امروزه بعضی ها به قول حضرتعالی؛ «برای توهین و تهمت(به مرجعیت) لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند» ولی به خوبی می دانید توده های عظیم و چندده میلیونی که در مقابل فتنه ۸۸ ایستاده بودند، اینگونه افراد را نیز به خوبی می شناسند و از نهیب و خروش علیه آنها دریغ نکرده اند که نوشته های کیهان علیه آنان و هشدارهای پی درپی نسبت به خطر حضورشان در برخی مراکز حساس گواه روشنی بر این مدعاست. اما؛ سخن آن است که اگر اشاره حضرتعالی در بیانیه اخیرتان به این افراد است، چرا در برابر نمونه های بارها پلشت تر و آشکارتر سکوت کرده بودید و هنوز هم سکوت می کنید؟! و چگونه انتظار دارید که مردم با وجود برخورد اینگونه حضرتعالی، توصیه های شما را دلسوزانه تلقی کنند؟!
    ۸- و بالاخره این وجیزه اگرچه فقط حرفی از آن هزاران است، ولی یادآوری این نکته در سطور پایانی آن نیز ضروری به نظر می رسد، آن جناب آقای رفسنجانی که نگارنده می شناسد و سال ها قبل از پیروزی انقلاب و در جریان انقلاب با بینش و منش و حتی شیوه نگارش ایشان آشنایی داشته و دارد، نمی تواند نویسنده بیانیه یاد شده باشد. این بیانیه، به لحاظ ادبیات نوشتاری، «مغلوط» از نظر محتوا، «مخدوش» و با توجه به چگونگی استدلال، «ابتدایی» به نظر می رسد و این تلقی را پدید آورده و قوت می بخشد که جناب هاشمی فقط تایید کننده متن بوده و اجازه انتشار آن را صادر فرموده اند! و این احتمال اگر با صحت قرین باشد، نشان می دهد کسانی که در جریان فتنه ۸۸ پشت شخصیت و جایگاه آقای رفسنجانی سنگر گرفته بودند، هنوز ایشان را رها نکرده اند و بیانیه یاد شده را برای خروج هرچند، موقت رسانه های فتنه از خمودگی و درهم ریختگی ناشی از شکست تدارک دیده اند.
    حسین شریعتمداری

  48. حسین جان با اجازت از مطالب وبلاگت تو وبلاگم استفاده میکنم.

    بابای ما خامنه اییست.

  49. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    جناب اذرخش ترجمه میکنید؟اینگونه متنها اولویت اول را دارد .

  50. سلاله 9 دی می‌گوید:

    دیروز در اخبار دیدید؟چه قدر جالب بود.تظاهرات مردم نیویورک علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی. دست خیلی هایشان تصویر حضرت ماه و دکتر احمدی نژاد بود .چه لذتی دارددیدن این تصاویر. عشق به خامنه ای ما تا عمق امریکا هم نفوذ کرده است.

  51. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام داداش حسین و سید احمد بزرگوار

    خیلی عالی بود
    صبح اول صبح چشمامو بارونی کرد تو این هوای برفی
    خدایا مارو قدردان شهدا قرار بده
    آمین

  52. دانشجوی گرافیک می‌گوید:

    سلام
    احسنتم

  53. سلام
    دوشنبه های معطر
    یادش به خیر
    شهید می آورند
    ومدرسه را جیم می کریدم به هوای تشیع جنازه
    یادش به خیر
    فاصله آسمان و زمین
    این همه نبود

  54. محمد محمدی - اصفهان می‌گوید:

    جای همه بچه بسیجی های ۲۵ تا ۳۰ ساله خالی بود ۲۴ سال پیش چنین روزهایی در عملیات کربلای ۵ در داخل کانالهای بتونی و خاک ریزهای نونی شکل که توسط بسیجی های جان بر کف تسخیر شده بود آنجا که صحبتی از نام و نان نبود یاد اون ایام بخیر یاد بدنهایی که پر از تیر و ترکش شدند، پاهایی که پیش از صاحبانشان به بهشت قدم گذاشتند، چشمهایی که رفتند و بصیرت را به ارمغان آوردند،یاد بدنهایی که بی‎سر به خاک سرگذاشتند، سرهایی که پودر شدند و ذره ذره به ابدیت پیوستند و جنازه‎هایی که هرگز تشییع نشدند و در خلسة‌ سکوت، هم صحبت نیزار شدند بخیر. چه صفا و صمیمیتی چه شور و شوقی و چه تب و تابی برای رفتن به خط و عملیات داشتیم یاد همه شهدای مظلوم عملیات کربلای ۵ بخیر عزیزانی که رفتند و ما را در وانفسای زندگی روزمره تنها گذاشتند آنانی که به مولایمان حسین (صلوات الله و سلامه علیه) اقتدا کردند و مثل حسین(صلوات الله و سلامه علیه) با خونشان شجره طیبه تشیع علوی و حسینی را آبیاری کردند
    ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود
    احوال ما با حالت نی ها هم صدا بود
    ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد
    این نامرادی شیوه مردم نمی شد
    امروز دل از یاد شهیدان تنگ دارم
    حال و هوای لحظه های جنگ دارم
    مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته
    از بخت بد، درب شهادت گشته بسته
    من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران
    من ماندم و شرمندگی از روی یاران
    من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش
    من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش
    از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم
    آن معنویت های جنگ از یاد بردم
    خود را به انواع گنه آلوده کردم
    در راه ناحق کوششی بیهوده کردم
    از دفتر دل نام الله پاک کردم
    دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم
    اکنون پشیمان آمدم با این تمنا
    یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا
    برای شادی روح همه شهدای راه حق و حقیقت صلوات

  55. محمد محمدی - اصفهان می‌گوید:

    از من ایشان را هزاران یاد باد
    آه! از غربت ستاره‎ها خسته شده‎ام. آه که دلم برای صحبت فرشته‎های پاک تنگ شده است تا زانو به زانویشان بنشینم و با هم گپ بزنیم و نگاه با ادبشان را با حرفهای دلچسب ادامه دهم و کلمات تایید بشنوم. راستی!‌ یاد بچه‎های جبهه بخیر، یاد خدا، یاد جبهه بخیر.
    آن روزها که جوشن کبیر می‎پوشیدیم، و با غسل شقایق به دشت می‎زدیم. آن شبها که همه راز بود و نیاز، زمزمة عشاق. زنجمورة بیتاب شدگان، متوسلین به صبر و استقامت، گروندگان به نامهای زیبا و مقدس خداوند و خاندانش، شب زنده دارانی که مهر شسته شده از اشکشان خبر از رفتنشان میداد… چه زیبا بودند شبها و چه نورانی بودند دلها …
    یاد آنهایی بخیر که به ندای هل من ناصر حسین زمان (رحمه ا… علیه) با نثار جان لبیک گفتند. همانها که با سرمایه ایمان در بازار دوست به سوداگری رفتند، آنها که حرفشان را در عمل زدند نه با شعار، کسانی که قداستشان را با جهاد آشکار کردند نه به اعتکاف،‌ همانهایی که همیشه در حسرت بودند که چرا بیش از یک جان ندارند!
    آنان که عشق را به زانو درآوردند، آنان که خستگی را خسته کردند، آنان که جنگ را کمر شکستند، آنان که زندگی را مرده یافتند، آنان که مرگ را هراساندند و در نهایت شهادت را به ارمغان بردند.
    یاد سردارانی بخیر که بی‎سر رفتند. یاد همت حاج همت، برگزیدگی چمران، گستردگی جهان آرا، شکوه زین‎الدین، صفای بروجردی بصیرت علم‎الهدی، ثبات باکری و دست توانای خرازی بخیر.
    یاد آنهایی بخیر که محور به محور و وجب به وجب خطوط مقدم را برای یافتن او گشتند و هنگامی که معشوق خویش را یافتند، یک آن هم تردید نکردند.
    همانهایی که از سیمهای خاردار تن رهیدند، از خاکریز نفس گذشتند و بوی باروت را برهمة عطرهای دنیا ترجیح دادند.
    یاد پیشانی‎بند بخیر که آفتابی از نورانیت را پشت خود پنهان می‎کرد تا خورشید در برابرش روزی یک بار روی تابیدن بیابد!
    یاد پلاک بخیر که شماره پرواز بود.
    یاد کوله‎پشتی بخیر که بساط آخرت در آن جمع می‎شد.
    یاد چفیه بخیر که علامت زهد بود و برآورندة بسیاری از نیازها.
    یاد کفشهای ساده کتانی بخیر که زیر آن آپارتمان راحت طلبی و بنای ترس فرو می‎ریخت.
    یاد پوتین‎هایی بخیر که مشکی بودند اما از پس خود ذره‎ای تیرگی و تاریکی به جای نگذاشتند و جاهایی رفتند که کفشهای دیگر جرأت قدم نهادن به آنها را پیدا نکردند.
    یاد لباسهایی بخیر که از بس عزیر بودند، خدا زمین را به رنگ آنها آفرید.
    یاد فانوسقه بخیر که کمرهای زرین جهاد را محکم می‎کرد و حلقه‎های اسارت دنیا را نه یکی پس از دیگری، که همه رابا هم ـ می‎گسست.
    یاد قمقمه‎ها بخیر که آب حیات از آنها می‎جوشید و پایانی نداشت.
    یاد نقشه بخیر که فلشهای خدایابی روی آن رسم می‎شد.
    یاد دوربین بخیر که سیمای حقیقت را نشان می‎داد.
    یاد قطب نما بخیر که روی مقصد اصلی انسان دست می‎گذاشت.
    یاد بی‎سیم بخیر که رابط ما و آسمان بود.
    یاد سیم‎خاردار بخیر که پشت آن خار سیم و زر در آرزو نمی‎رویید.
    یاد منور‎ها بخیر که به دیدار چهره‎های نورانی می‎آمدند و سرانجام از شدت حسادت چراغ عمرشان خاموش می‎شد!
    یاد مین بخیر که سکوی پرواز بود.
    یاد گلوله ها بخیر که قاصد وصال بودند .
    یاد خمپاره بخیر که پیمانة وصل به همراه داشت.
    یاد خودرو‎های بهشت بخیر که انبوهی دل را سوار می‎کردند و از جاده‎های صراط، از میان دوزخ آتش به مقصد می‎رساندند.
    یاد تانک‎ها بخیر که پشت خصم را به لرزه درآوردند.
    یاد قایق‎های کوچک ولی تندرویی بخیر که ناوهای غولپیکر را به فرار واداشتند و به آنها که ستارة بخت خویش را در میان ستاره‎های پرچم آمریکا یافته بودند، نشان دادند که آمریکا هم عددی نیست!
    یاد شب حمله بخیر که به هزار و یک شب بغداد پایان می داد.
    یاد عملیات ها بخیر که هر یک صحنة نقش آفرینی امامی بود.
    یاد موقعیت‎هایی بخیر که در آنها به فکر موقعیت نبودیم.
    یاد قرارگاه‎ها بخیر که بی‎قراری می‎آورد.
    یاد پادگان‎هایی بخیر که صبحگاه حضور در آنها بر پا می‎شد، عشق پرورش می‎دادند و بازوی اخلاص را ورزیده می‎کردند.
    یاد دوکوهه بخیر که هزاران کوه ایستادگی تربیت کرد. یاد ایستگاه صلواتی بخیر که استراحتگاه ملایک بود.
    یاد پل‎هایی بخیر که فاصله دنیا و آخرت بودند.
    یاد جاده‎هایی بخیر که آدمی را از بیراهگی، انحراف و چند راهگی نجات می‎دادند.
    یاد تابلو‎ها بخیر که راه جاودانگی را مشخص می‎ساختند.
    یاد معبر بخیر که راه عبور از مرز خاک بود یاد کانال بخیر که گنداب خودنمایی درآن جریان نداشت.
    یاد خاکریز بخیر که گودالهای لغزش را صاف می‎کرد.
    یاد سنگر بخیر که مفصل‎ترین میهمانی اشک و خلوص را بدون خرجهای کلان ترتیب می‎داد.
    یاد حسینیه بخیر که شاهد قدوم اهل البیت (علیهم‎السلام) بود.
    یاد سنگر استراحت بخیر که شبها در آن آسایش زمین می‎خورد و غفلت می‎گریخت، و سنگر نگهبانی که آخرین آشیانة پرستوها بود.
    یاد بستان بخیر که مزرعة عشق بود. سوسنگرد که آن همه شقایق در دل کاشت، آبادان که از ویرانی دلها جلوگیری می‎کرد. خرمشهر که شهرداران آسمانی به زیباسازی‎اش پرداختند. اروندرود که هزاران دل در آن آبتنی کرد، شلمچه که کبوترهای بی‎نام و نشان را در گوشه و کنارش منزل داد، کانال ماهی که به زیبایی آکواریوم پایان داد، خاکریز نونی‎ شکل که روبروی آن حرفی از نان و نام نبود، جزیره مجنون که شاهد جنون عشق بود، جزیره سهیل که ستاره‎های زمینی را به آسمان عروج فرستاد، ام القصر که اهالی ویلا را هرگز به خود ندید، فاو که وفا به تعهد بندگی را میآموخت، خور عبدا… که میزان عبودیت را محک می‎زد، یاد می میمک و مهربانی مهران بخیر، کله قندی که شیرینی جهاد تعارف می‎کرد، قلاویزان که نردبان عروج بود، چنگوله که برای شهادت مرتب قلبها را چنگ می‎زد، رضاآباد که پر از خشنود خدا بود، شاخ شمیران که شاخ غرور دشمن را چند بار شکست، دربندی خان که به عافیت جویان دربند راه نمی‎داد و هورالعظیم که سالهاست صفت خود را به ناجیانش تقدیم کرده است.
    یاد چادر‎ها بخیر که داستان کربلا را فیلم کردند. یاد لشگرها بخیر که ۷۲ تن را چندین برابر کردند.
    یاد گردان کمیل بخیر که همه به علی (علیه السلام) پیوستند گردان مالک که از مال دنیا چیزی نداشتند، گردان روح الله که به نیاز جسم سرگرم نبودند، گردان حبیب‎بن مظاهر که همه دوست خدا بودند،گردان علی‎اصغر که همه بزرگ بودند.
    یاد لبخندهایی بخیر که به قهقهه شهادت پیوست، گریه‎هایی که خنده‎های دائم ابدیت را تضمین کرد، اندوه‎هایی که برای گشایش تن به پارک و تفریحگاه نمی‎داد و شادی‎هایی که غصه‎های دنیوی را مسخره می‎کرد.
    یاد کمرهایی که در راه خدا تا به آخر بر صندلیهای چرخدار تکیه زدند، دستهایی که به عباس (سلام ا… علیه) پیوستند، بدنهایی که پر از تیر و ترکش شدند، پاهایی که پیش از صاحبانشان به بهشت قدم گذاشتند، چشمهایی که رفتند و بصیرت را به ارمغان آوردند بخیر، یاد بدنهایی که بی‎سر به خاک سرگذاشتند، سرهایی که پودر شدند و ذره ذره به ابدیت پیوستند و جنازه‎هایی که هرگز تشییع نشدند و در خلسة‌ سکوت، هم صحبت نیزار شدند بخیر.
    یاد آن روزها بخیر! از باتلاقهای جنوب تا قله‎های رفیع کردستان، همه جا معطر و مطهر به خون شهداء شده بود و مملکت ما به یمن درهای باز شهادت می‎رفت تا یکراست به ضریح شش گوشة آقا (علیه السلام) برسد… که دروازه‎های آسمان را بستند و جنگ پایان یافت، و پس از آن خیلی زود خدا دوباره خورشید را از ما دریغ کرد و باز ما ماندیم و دوستانی که نبودند و قلبی که یتیم شده بود. راستی که تقاص ناشکری چقدر سنگین است و لحظات ملکوتی عروج چقدر رؤیایی….
    خدایا به تو پناه می‎بریم از آن روزی که لباسهای خاکی را با خاک عوضی بگیریم و به ولایت و ریاست به یک چشم نگاه کنیم. وظیفه و نتیجه را یکی بدانیم، شهادت را خسارت بپنداریم و راه شهداء را با خودشان خاک کنیم.
    دیر یا زود، همة ما خواهیم رفت. همة ما به سوی مقصد اصلی و جایگاه همیشگی کوچ خواهیم کرد، آری در رفتن هیچ شکی نیست، مهم چگونه رفتن است.
    انا لله و انا الیه راجعون
    ما همه مسافریم و سخت نیازمند توشه برای سفر آخرت.

  56. معبر سایبری می‌گوید:

    یا لثارات الحسین

  57. چوب خدا می‌گوید:

    یک جرعه بفهمید تب دریا را

    بی قامت او قیامت دنیا را

    خنجر نزنید بر تن اکبر آه…

    مجنون نکنید بیش از این لیلا را

  58. چوب خدا می‌گوید:

    میـان هـلهـله گـم کـرده ام صدایت را
    و بــاد بـرده از ایـن دشـت ردّ پایت را
    برای اینکه به من جات را نشان بدهی
    به زور سعـی نکن بشنوم صدایت را
    که رقص آن همه شمشیرهای خون آلود
    در آن مـیانه نـشان می دهند جایت را
    علی به خاطر من چـشـم هات را وا کـن
    مگـر بــمـیـرم و باور کنم عزایت را
    دلـم شـبـیه وجـود تـو پاره پاره شده
    گرفـته سرخی خون روی با صفایت را
    تـمـام زخـمـی و پـیش پـدر نمی نالی
    بنازم ایـن هـمه خودداری و حیایت را
    خـدا مگـر به من آغوش چند تا بدهد
    که تا بـغـل بکـنم تکه تکه هایت را
    چـقــدر تـلخ و غـریـبانه تجربه کردم
    به محـض دیدن تـو درد بـینهایت را

  59. چوب خدا می‌گوید:

    دلم ایکاش امشب پر بگیرد
    دوباره عاشقی از سر بگیرد
    رود در کربلای عشق و آنجا
    سراغی از علی اکبر بگیرد

  60. ح.م می‌گوید:

    خدایا مرگ ما را شهادت در راه اسلام قرار بده! آمین!

  61. هموطن می‌گوید:

    سلام. مشیت الهی بود که صدام را به جان مردم ایران و جمهوری اسلامی انداخت تا حق را از باطل جدا کند.
    … اما مشیت الهی این نبود تا مسئولین بی لیاقت و ناکارآمد را بر برخی کرسی ها دولتی بنشاند و آنها را به جان مردم و جمهوری اسلامی بیندازد که نادانی و بی کفایتیشان را گردن خدا بیندازند!!

    ما هم باید مانند پدر شهید میثم پیراهن مشکی بپوشیم. او برای پسرش می پوشد که فدای علی اکبر حسین شده و ما برای هموطنانمان که فدای بی کفایتی مسولین سازمان هواپیمایی کشوری شدند!!!
    امیدواریم ریاست محترم جمهوری، با برخورد قاطع با مسئولین مربوطه که به جای عذر خواهی از مردم اینگونه وقیحانه بیانیه صادر می کنند و دل مصیبت دیدگان را به درد می آورند ریشه اینگونه بی توجهی ها را در این کشور برکند تا مسئولین بدانند نباید اشتباه کنند یا اگر اشتباه کردند عذرخواهی کنند نه اینکه تقصیر را گردن خدا بیندازند!!!

  62. سلام برادر حسین
    انشاءالله همان شهدا ما را شفاعت کنند
    خدا خیرت بده
    ولایتی باشیو بمانی
    التماس دعا

  63. آب حیات می‌گوید:

    اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک…

  64. گلادیاتور می‌گوید:

    سلام خدا بر شهدا و امام شهدا

  65. 313 می‌گوید:

    الهی هیچ بابایی داغ جوون نبینه
    خدا نیاره تو غربت به خاک عزا بشینه

    اما اگه یه روزی رسید
    یه پیرمرد مو سفید
    خبر رفتن دلبندشو شنید
    به تن لباس مشکی پوشید
    همه برید دور و برش
    واسه تشییع پسرش
    دست بکشید روی سرش
    بگید خدا صبرت بده طاقت بیار
    اما چه فایده که مثل ابر بهار
    بدون آروم قرار مدام گریه میکنه
    همش خدا خدا میکنه
    یاد کربلا میکنه
    یا زیر لب دعا میکنه
    الهی هیچ بابایی داغ جوون نبینه
    خدا نیاره تو غربت به خاک عزا بشینه
    اما یه روز و روزگاری، توی هر شهر دیاری
    یادش بخیر تو دسته های عزاداری
    تو کوچه ها خیابونا واسه تشییع شهدا
    سینه زنا دم میگرفتند
    این گل پرپر از کجا آمده از سفر کرببلا آمده
    تو این میون همه میگفتن
    اون آقایی که زیر تابوتو گرفته
    جونش به لبهاش رسیده
    خیلی مصیبت کشیده
    احترامش واجبه
    آخه بابای شهیده

  66. دانشجوی گرافیک می‌گوید:

    راستی چه خبر از سمفونی مورچه ها ؟؟؟؟؟

  67. میلاد پسندیده می‌گوید:

    “و من هنوز”ش را در این دنیا نوشت و … “ومن هم دیگر” ش را در آن دنیا

    خیلی زیبا بود… هر چه متنتان داستانی تر می شود و مستند تر بیشتر زیبا می شود

  68. معتکف مزارعشق می‌گوید:

    کاش میشدبرای این شهیدنوشت: به نام خدای اشک خدای اشک سرخ زینب خدای اسرا

    من گمشده ایی عاشق علی فرزندانقلاب واینجاسه راه جمهوری است.فاصله ای باشهرک فتنه نداریم.هرچه هست حرفهایست که درگلومانده اندالابغضی که داردترک برمیدارد.اشک همین چنددقیقه ی پیش به روی گونه ی مادرش لغزید…..یافاطمه زهرا….دیگرصدایی از//حسین غلام کبیری//نمی ایداوهم به کاروان پیوست وماهنوز……

  69. لی شکیبا می‌گوید:

    قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس:
    کوتاه برای بزرگترین وبلاگ حزب الله
    http://www.bayanche.ir

    التماس دعا

  70. مهدی می‌گوید:

    یافاطمة الزهرا س

  71. گمشده می‌گوید:

    سلام علیکم
    یعنی دیگه جایی پیدا می شه که حرفی از شهید باشه؟؟؟؟؟!!!!
    اون روزا ریا نداشتیم
    کاری با دنیا نداشتیم
    تو دلمون تصویری جز
    عکس کربلا نداشتیم
    اون روزا دروغ کجا بود
    ذکرمون خدا خدا بود
    فکر و ذکرمون شهادت
    کارمون با شهدا بود
    اون روزا خدایی داشتیم
    ناله و دعایی داشتیم
    غروبای عصر جمعه
    شکفه از جدایی داشتیم
    اون روزا بسیجی بودیم
    اهل معصیت نبودیم
    عاشق شلمچه و فاو
    ساکن دو ئیجی بودیم
    چیزی نگذشت که دلامون
    خو گرفت با اهل دنیا
    خیلی زود از یادمون رفت
    خاطره های شهدا
    به امید ظهور دولت یار
    التماس دعا
    یا حق

  72. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    به قول آذرخش
    خدا بیامرزدمان. شهدا رفتند و ما هنوز…
    کاش از صراط مستقیم کج نشویم.

  73. معراج می‌گوید:

    سلام
    لوگوی شما را تو چندتاوبلاگ دیدم
    توجهم را جلب کرده بود چرا قطعه ۲۶ هک می شه و…
    مجله زن روز جواب سوالم را داد
    حرف حق…
    موفق باشید
    لوگوی شمارا نتوستم بگذارم
    ولی جزءلینک هام قرارتون دادم
    التماس دعا

  74. حسین غلامرضائی می‌گوید:

    سلام
    ممنون از اینکه از طرحم استفاده کردید، اینم یه طرح دیگه.
    یا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)
    http://up.iranblog.com/images/v9794telkxg94wd24bj8.jpg
    راستی من زیاد از آپلود عکس سر در نمی آرم اگه راه بهتری هست بگید.

  75. مبشر صبح می‌گوید:

    این یعنی مطلب
    کوتا زیبا تاثیر گزار
    عالی

  76. یازهرا می‌گوید:

    او هم به کاروان شهدا پیوست و من هنوز…

  77. روشنگر می‌گوید:

    و اینجا ۳ راه شهادت است…

  78. مهدی می‌گوید:

    میگن عامل ترور شهید علیمحمدی دستگیر شد.
    پارسال یه عده خوب از موقعیت سواستفاده کردن و میخواستن بندازن گردن…الله اکبر.
    حالا زمستون رفت و روسیاهیش موند به زغال؟؟زغال سبز هم داریم؟؟؟
    اونها که از دروغشون خجالت نمیکشن..یادشون هم نمیاد..کاش با قلمت یخورده یادشون مینداختی…

  79. مصطفی می‌گوید:

    سلام حاج حسین آقا
    التماس دعا،خسته نباشید
    امروز برای چهارمین بار نه ده ات را خواندم
    بعضی وقت ها احتیاج است که خود را در همان شرایط هشت ماه دفاع مقدس قرار دهیم
    دلم تنگ شده برای آن وقتها…

  80. شوری مخلوط می‌گوید:

    سلام
    ماشاالله حسابی آقای مبصرسرشون شلوغ شده !
    آقای مبصر این آخرین التماس نامه من است
    هر جا سه نقطه دیدید وبعد نوشته ام ناتمام ماند…!
    بدانید که دق کرده ام وچشمام از حدقه ی انتظار بیرون زده است!
    این آخرین خواسته ی من است :چه طوری بفرستم طرحم را؟
    شان ارسالش به اندازه کافی گذشته نمی خواهم دیر تر بشه!
    میشه از کافی نت بفرستم؟
    در انتها خسته نباشید وخدا قوت
    به دل نگیرید !
    ولی جدی بگیرید!!

  81. ترگل می‌گوید:

    سلام
    نمی دونم مرور گر من ایراد داره یا مشکل از طراحی قالب سایت نصف سایت نیست

    خودم با اولیش موافقم

    چقدر قشنگه بهای خون وجون یه انسان فقط وفقط خدا باشه

  82. ترگل می‌گوید:

    آخ جون الان نصفه ی دیگه ی سایت هم اومد خوبه ساده و قشنگ

    خوششششششششششششششمان امد

    معرفت بعضی دوستان اینجا واقعا مثال زدنیه من سالی یه بار میرم و میام اما این ها هرگز قطعه ۲۶ رو تنها نمیذارن خوشبحال آقای قدیانی

  83. یار بی یاور می‌گوید:

    انقدر این متن تکون دهنده است…..که مو به تن آدم سیخ میشه….خدا …

    ما رو هم از شهدا قرار بده…

  84. منتظر خورشید می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و احفظ قائدنا امام الخامنه ای و احفظ محمود احمدی نژاد
    سلام بر مهران مدیری
    سلام بر بهترین طنز پرداز کشور
    خدا قوت آقا مهران مدیری
    خدا قوت

  85. عباس می‌گوید:

    دوستت دارم برادر
    داداش حسین
    داداش حسین بچه بسیجی ها امسال اردو جهادی جایی میری؟

  86. یکی از پروانه ها (گنه کاران ) می‌گوید:

    سلام

    خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی
    خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی

    خوشا به حال شهدا آنانکه :با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند

  87. یکی از پروانه ها (گنه کاران ) می‌گوید:

    سلام
    اگر حاج حسین قدیانی بخواهد به اهالی قطعه موضوعی بدهد من باب نوشتن چه موضوعی انتخاب می کنند؟

  88. شهید آینده می‌گوید:

    فرزند ارشد شهید احمد کاظمی با بیان اینکه پدرم را تا زمان شهادتش نشناختم،‌ افزود: بعد از شهادت بابا بود که فهمیدم او چه شخصیت بزرگی است؛ چون او هیچ وقت درباره کارها و فعالیتش در خانه صحبت نمی‌کرد و اگر از او سؤالی هم می‌کردیم، جواب‌های سربالا می‌داد.

    *می‌گفت «تو که بچه بودی انگشتم را گاز گرفتی و کنده شد»

    وی با بیان خاطره‌ای از شهید کاظمی اظهار داشت:

    یادم هست هر وقت درباره انگشتش که قطع‌ شده بود،‌ سؤال می‌کردیم می‌گفت «تو که بچه بودی انگشتم را گاز گرفتی و کنده شد» و من بعد از شهادت بابا از زبان آقا رشید شنیدم که در عملیات خیبر انگشت بابا تیر می‌خورد و از پوست آویزان می‌شود؛ اما او اعتنایی نمی‌کند و انگشتش را می‌کند و به طرف دیگری می‌اندازد و به کارش ادامه می‌دهد.

    کاظمی گفت: هر چه بیشتر او را می‌شناسم، سرم را با افتخار بالاتر می‌گیرم و به داشتن چنین پدری بر خود می‌بالم؛‌ دوست دارم طوری زندگی کنم که بعد از من فرزندانم به من افتخار کنند.

  89. شهید آینده می‌گوید:

    نظر قبلی ام رو از سایت “لطیفه ایرانی ” نقلیدم

  90. شوری مخلوط می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    آقای قدیانی
    آقای قدیانی
    آقای قدیانی!
    آقای قدیانی
    اگه هنوز شمال هستید شهید” ایرج ترابی” رو از دست ندهید!
    منزلشان لاهیجان است!ماجراهای شگفت وتکان دهنده ای دارد که قلم شما از پسش برمیاید این قدر غریب است این شهید وخانواده اش !
    ولی آنقدر صبور وباصفا که فقط باید دید!
    اگر خواستید عکسش را هم می فرستم برایتان!

  91. lilipar می‌گوید:

    الهییییییییییییییییییی
    یکی تیر به پهلوش می خوره یکی به قلبش
    چقد با معنی…
    خوش به حالشون…

    راستی تو وطن مایی سلام برسون
    خودم دورم ازش

    می بینی خدایی؟ هرجا برید ولتون نمی کنن…

  92. خاک پای بسیجیا می‌گوید:

    به یاد شهدا

    بچه ها باز بر این نقطه ( شهادت )

    گذارید انگشت

    عشق پر ..

    عاطفه پر …

    هر که بسیجی تر پر ..

    الهی کاش ما پر بشویم

    برادرم برای شهادت ما هم دعا کن … خوشا بحالت که فرزند شهیدی …

    یاعلی

    التماس دعای فراوان

  93. محسن (ظافر) می‌گوید:

    خوابیدند تا ما را بیدار کنند …
    اما ما …
    ————————————————————————————————————سلام حاجی . زیارت قبول !!! خوبی ؟ خسته نباشی .
    فدایی داری . خاک پاتیم .
    یا علی

  94. seyed می‌گوید:

    همه با یک نام و نشان …
    نوشته شده در تاریخ جمعه ۱۰ دی ۱۳۸۹ به قلم سعید منصورفر

    سلام. در این روزا که آپ نمیشدیم اتفاقات زیادی می افتاد که شایسته بود یه چیزی در موردش مینوشتیم. اما به دلیل مقاربت این روزا با ایام امتحانات موفق به قلم زدن نمیشدیم.درس ها بسیار مشکل وما هم برای جلوگیری از تکرار “انقلاب مشروطیت” جرئت نمیکردیم وقت بزاریم آپ بشیم.

    این روزا اتفاقات زیادی افتاد. از برکناری متکی از منصب وزارت امور خارجه و هدفمندی یارانه ها گرفته تا اسناد جدید ویکی لیکس. از به دام افتادن معدنچیان کرمانی و مرگ چند تن از اونا تا حوادث عاشورا و ۹دی و قیام ۲۱ آذر پیشوری و … .

    اصل مطلب

    اما اون چیزی باعث شده در این شرایط بحرانی آپ بشیم ماجرای یه اتوبوسه. یه اتوبوس که الان تو دوحه هست و قراره ملی پوشان فوتبال ایران تو مسابقات جام ملت های آسیا با اون رفت و آمد کنن. حرف ما فقط اتوبوس نیست. چیزی که رو اتوبوس نوشته مهمه و چیزی که رو اتوبوس های تیم های دیگه نوشته.

    ماجرا از این قراره که هر یک از تیم های حاضر در این مسابقات یه شعار برای خودشون دارن و این شعار روی اتوبوس منصوب به اون تیم نوشته میشه. مسئولان ورزش ایران شعار “شاهزاده های پارسی” رو برای بچه های تیم ملی انتخاب کردن و روی اتوبوس ما نوشته شده.

    اگه نظرات خبرگزاری هایی که این خبر رو منتشر کردن بخونین متوجه حرف من میشین که میخوام چی بگم. از الان که که هنوز بازیی انجام نشده و تیم هنوز تو ایرانه، بازار چرا اینو نوشتن و چرا اینو ننوشتن و خوب کردن اینو نوشتن و به کوری چشم بعضی ها همینه که هست و … داغه.

    حرف ما اینه که چرا از این گونه جملات که باعث تفرقه بین ملت میشه استفاده میکنن؟ ما ایرانی ها قراره هممون پشت پرچم عزیزمون جمع بشیم و یکدل از تیم ملی خودمون حمایت کنیم. در این شرایط واقعا به کار بردن چنین شعاری درسته؟

    همون اینو میدونیم که پارس همون نام قدیمی مناطق ایران مرکزی و شمالیه و مردمانی پارسی تو اونجا زندگی میکردن و تمدن هزاران ساله داشتن. ولی اینو باید بدونیم که در عصر حاضر حکومتی در این منطقه وجود داره که مرزهاش از پارس قدیم فراتر رفته و پرچمش ۳ رنگ داره و مردمانش هر کدوم فرهنگ، زبان و نژاد متفاوتی دارن. این کشور اسمش ایرانه و بیش از ۶۰ درصد مردمش پارسی نیستن. حالا استفاده از شعار شاهزاده های پارسی چیو میخواد برسونه؟

    به دفعات فراوان شاهد این بودیم که برای فراخوانی یه راهپیمایی و قیام و … گفته میشه: “مردم غیور ایران” یا حتی “ملت آذربایجان” و “مردم غیور کردستان” و … . ولی حالا که قراره مردمان پارسی و آذربایجانی و کردستانی و سیستانی و خوزستانی و … جمع بشن و بگن ایران، شعار تیم ما شده شاهزادگان پارسی. تو ۸ سال جنگ چند تا شاهزاده پارسی شهید شد و چند تا مرزدار کرد؟ این کردستان و آذربایجان و خوزستان بود که بمباران میشد نه مناطق شاه و شاهزاده نشین. (البته خوشحالیم که دشمن فقط میتونست مناطق مرزی رو هدف قرار بده). اگه هم باز تعرضی به ایران عزیزمون بشه باز این ترکان و کرد ها و سیستانی ها و سایر مرز نشینان هستن که با افتخار اجازه تعرض رو نمیدن نه شاهزادگان پارسی.

    چه خوب میشد شعاری برای تیم ما انتخاب شود که همه بتوانیم با افتخار و عزت نفس از ته دل فریاد بزنیم و هورا بکشیم. ولی حیف. حیف که همیشه راهی رو برای تفرقه باز میزارن.

  95. سایه هیچ می‌گوید:

    ما که در خود گم شده ایم . . .
    خدا کند که راه را میثم نشانمان دهد . . .

  96. چای پولکی می‌گوید:

    ولادت امام موسی کاظم(ع) بر صاحب الزمان(عج) و نائب بر حقّش امام خامنه ای و همه شیعیان مبارک باد.

  97. چای پولکی می‌گوید:

    امام کاظم «ع» به روایت از امام على بن الحسین «ع»:

    فرمانبردارى از ولىّ عادل منتهاى عزت است.

  98. صبح روز نهم می‌گوید:

    سلام حسین عزیز!
    چقدر دلنشین بود این وصیت نامه.مخصوصاً «و من هنوز…»
    درود بر همه شهیدان راه حق و لعنت خدا بر دشمنان ولایت

  99. چای پولکی می‌گوید:

    امام موسی کاظم(ع):

    مردم جز به گناهان توانگران، فقیر و محتاج و گرسنه و برهنه نخواهند شد.

  100. چای پولکی می‌گوید:

    امام کاظم «ع»:

    خیانت و دروغگویى، فقر و نفاق مى‏آورند.

  101. بصیرت صادق می‌گوید:

    سلام بر حاج حسین احوالتون خدا قوت
    چند روزی بود که مشغله زیادی داشتم و نتونستم بیام قطعه حالا آمدم و با این مطلب زیبای شما روبرو شدم
    چه دلی داشتند این پدرها و مادرها و چه دلی داشت حسین (ع) که فرزنذان برومند خود را به میان فرستاد ….

  102. mehdi می‌گوید:

    سلام

    خوبید؟

    عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک / سال ها تنهای تنها زیر خاک . . .

    یا علی

  103. سحر می‌گوید:

    سلام
    با اجازه آقا سید اگه وقت ندارید جواب “شوری مخلوط” رو بدم….شما می تونید برید سایت هایی که میشه عکس آپلود کرد و عکستون از داخل کامپیوتر یا لپ تاپتون انتخاب کنید و گزینه آپلود رو بزنید…یه آدرس میده…بزاریدش اینجا.
    این یه آدرس که میتونید فایلتون رو آپلود کنید…گزینه browse رو بزنید و فایلتون رو از داخل سیستمتون انتخاب کنید و باقی ماجرا…
    اینه: http://persiap30.ir/upload/

  104. بسم الله الرحمن الرحیم

    ریاست محترم جمهوری؛ جناب آقای احمدی نژاد

    سلام؛

    امیدوارم حالت خوب باشد، من یک جوان بوشهری هستم که در روستای زیارت دشتستان زندگی می کنم. اینجا همه چیز خوب است. به لطف خدا و دولت خدمتگذار دیگر کمبودی احساس نمی شود. مشکلات اساسی رفع شده اند و نگرانی ویژه ای وجود ندارد مگر حرم مطهر حضرت سید علاءالدین منصور(ع) که وضعیت خوبی ندارد و همچنان مظلوم است؛ شما نیز نگران نباشید. کوچه ها و خیابانهای اصلی آسفالت شده اند، تلفنهایمان به راه، آب و برق روستا برقرار است، هر شش مدرسه دخترانه و پسرانه روستا فعال و پویا هستند، کربلایی احمد کانون فرهنگی تربیتی معراج را خوب می چرخاند، کتابخانه مان را که می خواستند از ما بگیرند با کمک امام جمعه شهرستان دشتستان ماندگار شد و خیلی مشتری پیدا کرده، نماز جماعت در هر سه مسجد روستا مرتبا برگزار می شود، حسینیه امام سجاد(ع) را حاج محمد کریم به خوبی می گرداند، خواهران زینبیه را آباد کرده اند و برادران پایگاه بسیج را رونقی بیش از پیش بخشیده اند، کافی نت جدید روستا رقیبی شده برای اینتر نت پست بانک مان، هدفمندی یارانه ها سبب بالا رفتن کیفیت نان هر سه نانوایی شده است و خلاصه اینکه زیارت شهری شده برای خودش، پیاده روهای خیابانها را موزائیک کاری می کنند.

    باورت میشه محمود؟!

    ببخشید! جناب رییس جمهور! یک لحضه فکر کردم با برادرم حرف می زنم آخر اسم او هم محمود است! یه خبر خوش بهتون بدم: گلزار شهدای روستامون هم آباد شده، لوله کشی گاز روستای ما و مرکز استان با هم انجام شد، می گویند امسال زیارت به شبکه گاز شهری متصل میشه. یک زمانی مسئولین ارشد استان هم که فریاد می زدند و طلب گاز می کردند، کسی بهشون اهمیتی نمی داد، حتی خود شهر بوشهر! با وجود اینکه منبع اصلی گاز کشور در همین استان هست می گفتند شما نیاز به گاز ندارید چون در منطقه گرمسیر زندگی می کنید!

    رییس جمهور عزیز،

    به لطف دولت خدمتگذار، ما اکنون هم روستایی هستیم و هم نیستیم! آخه روستا به اونی می گویند که تو زمستون، روزی چندتا ماشین تو کوچه های گلی اون گیر بیفته! روستا به اونی می گویند که برای دعوت کردن از دوستان خودت با موتور یا دوچرخه ات بروی در خونه اش نه با ایمیل و تلفن خبرش کنی! روستا به اونی می گویند که به جای نانوایی زنها کنار تنور نان پخت کنند! روستا به اونی می گویند که زنهایش تحصیل نکنند! روستا به اونی می گویند که مردم زمستونها خودشون را با هیزم و نفت و ذغال گرم کنند! روستا به اونی می گویند که تو کل روستا فقط یه نفر ماشین داشته باشه نه تقریبا هر خونه ای یکی! روستا به اونی می گویند که برق نداشته باشه و ظهرهای مرداد ماه مردم ناچار به رودخانه ها پناه ببرند!

    محمو جان!

    آخ ببخشید، شرمنده ام، باز هم اشتباه شد.

    جناب رییس جمهور، شما دیگر نگران ما نباشید، ما وضع خوبی داریم؛ شما خودتان عزیز هستید، حتی اگر مثل دولتهای قبلی به روستاها کمک نمی کردید! وقتی اینقدر به روستاها و مناطق محروم توجه می کنید به ما بر می خورد! نکنه شما فکر می کنید ما برای این چیزها بود که به شما رای دادیم؟! نه خیر، ما به اون وضعیت عادت کرده بودیم، و اصلا فکر نمی کردیم کسی بیاد و به وضعیت محرومین رسیدگی کند؛ فکر نکنید آن پیرمرد بوشهری که دویست هزار تومان از تمام سرمایه سیصدهزارتومانی اش را به ستاد مردمی انتخاباتی شما داد برای چنین روزی بود! فکر نکنید اگر آن پیرزن مبلغی را که از کمیته امداد حضرت امام(ره) گرفته بود نذر پیروزی شما در انتخابات کرد به خاطر امروز بود! آنها که بیشتر عمر خودشان را گذرانده بودند! همین که پشتیبانی استوار برای امام ما خامنه ای عزیز هستید، همین که با وجود شما به قول حسین قدیانی “حضرت ماه” خوشنود است، همین که توی دهن استکبار زدید و همه آنها را سر جایشان نشاندید ما را بس است؛

    کربلایی می گفت: به شما نامه نوشته بوده، و شما پاسخش را با دستخط خودتان دادید، نمی دانید او چقدر خوشحال بود، هر کس به خانه اش می رود، نامه را به او نشان می دهد و هر بار اشک می ریزد، مبلغی را که با پاسخ نامه برایش فرستاده بودید به هیئت تعزیه خوانی هدیه کرد؛ مادر بزرگم نگران حال شماست، آخر محمود به او گفته شما روزی ۲۰ ساعت کار می کنید. یه کم به فکر خودتان باشید، اصلا نگران ما نباشید، ما همه جوره پای این نظام و انقلاب ایستاده ایم، حتی اگر نان شب نداشته باشیم. بروید و دهان آنهایی را ببندید که فکر می کنند مردم برای نخود و لوبیا انقلاب کردند، بروید با زحماتتون دهان آنهایی را ببندید که با ماشینهای چندصد میلیونی و ویلاهای چندصد متری روز به روز حریص تر می شوند. شما را به خدا هر کاری می کنید دهان این مرفهین شمال تهران را ببندید تا اینقدر به بهانه امثال ما به شما توهین نکنند، می دانم شما عادت کرده اید و تحمل می کنید اما باور کنید ما تحملش را نداریم. مشهدی که بعد از چندین سال یک روزنامه به دستش رسیده بود وقتی تیتر اولش را خواند خشکش زد! پرسید: پسر این روزنامه در ایران چاپ می شود؟! گفتم بله، گفت: اینکه هر چی خواسته به احمدی نژاد، به رییس جمهور این مملکت گفته! گفتم: مشهدی جان این روزها به این می گویند “آزادی بیان”، مشهدی آهی کشید گفت: پسر جان بگو”آزادی بهتان” ؛

    خلاصه محمود جان! ببخشید بازم یادم رفت!

    جناب رییس جمهور، من فقط می توانم برایت دعا کنم و آرزوی سربلندی.

    مواظب خودتان باشید، این سفارش مادر بزرگ است!

    خدا نگهدار

  105. ز.الف می‌گوید:

    “او هم به کاروان شهدا پیوست و من هنوز….”
    بگذار باقی اش را من بگویم
    و تو نیز دیگر جان نداشتی که از کاروان عشق روی کاغذ بنویسی
    حالا دیگر تو نیز آرام خوابیده ای، نه درد می کشیدی و نه تنها مانده ای، تو نیز به خیل رفقایت پیوستی
    حالا دیگر سه راه شهادت ، سه راه شهادت شد.

  106. سریازی بی نام می‌گوید:

    با سلام
    خیلی قشنگ بود
    امروز داشتم وبلاگ رفیق هام رو نگاه می کردم دیدم یکی اسمش رو تغییر داده به “خاکریز خودی” خیلی برام اسم جالبی بود چون توی این وضع گمشگیدگی و به تعبیر آقا غبار آلودگی مخصوصا فضای سایبر دیدن خاکریز خودی جالب بود.

    من هم آپم:
    مقصر
    اشک می ریخت و با هق هق می پرسید: «عمه جون! … تقصیر ما بود؟ …

    ادامه در http://www.afsare-binam.blogfa.com

    (همچنان منتظرم) مطلبش کوتاه است و زیبا
    یه بار ببینی مشتری می شی

  107. علی احسانی می‌گوید:

    سلام
    حاج حسین راست میگن که شهادت اکتسابیه واقعا همینجوری یه تیری نمیاد و … باید وصل بود
    شما در زندگی هر شهیدی تحقیق کنید یک مشخصه هایی که اونها رو نسبت به دیگران و یا حتی دیگر برادران و خواهران سببی خودشون هم متمایز می کنه خواهید یافت .
    من اعتقاد دارم هیچ بازمانده ای (جز حضرت ماه) از دفاع مقدس زنده نمانده برای پس انداز شدن برای آینده . خداوند نیاز به پس انداز خوب ها نداره و برای رفتن باید ریزترین خورده شیشه ها رو هم در عمق شخصیت خودمون پیدا کنیم
    ضمنا بنده حقیر همونی هستم که با مهدی حیاتی تازه فامیل شدیم .

  108. mostafa می‌گوید:

    و اما ما …
    آن روزکه تو در سنگرت می جنگیدی ما یکی دو سالمان بیشتر نبود….
    ام اکنون ما هنوز مانده ایم در راهی که تو روزی پیموده ای…
    تا آخرین قطره
    تا پای جان
    ایستاده ایم
    در دفاع از انقلاب ورهبری عزیز
    دعایمان کن…

  109. حیدری ام می‌گوید:

    مداحی فوق العاده زیبایی که در مدح آقا امسال محرم در دانشگاه امام صادق خونده شده:
    http://www.mobarezclip.ir/clip/emam%20sadegh%2089.mp3

  110. شوری مخلوط می‌گوید:

    یه دنیا خوشحالم کردی “سحر”جان !
    خدا خیرت بده !خیلی کمکم کردی!
    برات دعا میکنم !

  111. سعید-ه(مجنون) می‌گوید:

    سلام علیکم
    حسین جان
    یاعلی

  112. گلادیاتور می‌گوید:

    سلام
    آقای قدیانی عزیز

  113. a3moony می‌گوید:

    سلااام

    جان امانتی است که باید به جانان رساند،

    اگر خود ندهی،

    خواهند ستاند،

    فاصله مرگ و شهادت همین خیانت در امانت است !!

    http://www.naghdnews.ir/uploadcenter/uploads/1382502860.jpg

  114. فطرس ملک می‌گوید:

    حاج احمد آقا خمینی طی یک سخنرانی اعلام کرد که : اطاعت از خامنه‌ای، اطاعت از امام است . هر کس بین اطاعت از مقام معظم رهبری و امام راحل (ره) تفاوت قائل باشد ، در خط آمریکاست.

  115. فاطیما می‌گوید:

    روحشان شاد و راهشان پر ره رو ..
    مرسی..

  116. احمد می‌گوید:

    الان که دارم این کامنت را مینویسم روضه خانم رقیه و سر بریده را گوش میکنم، خدا یا هر که باعث و بانی این میشه که خون شهدا پایمال بشه ریششو بکن
    بر این شدیم که کار فرهنگی را از دیروز و پریروز و گذشته بیشتر کنیم

  117. سعید توکلی می‌گوید:

    ما که هرچی پیغام میزاریم پاک می کنید
    به هر حال خدا خیرتون بده
    یا علی

  118. قادری می‌گوید:

    امام خامنه ای : « آن روزها دروازه ای برای شهادت داشتیم و حال معبری تنگ هنوز برای شهید شدن فرصت هست، دل را باید پاک کرد. »

    این طرح نیز پست امروز وبلاگ دو نفره ی ماست ارگ خواستید سر بزنید خوشحال می شویم:

    http://s1.picofile.com/file/6247837022/Ommat_Emam_3.jpg

  119. قادری می‌گوید:

    امام خامنه ای : « آن روزها دروازه ای برای شهادت داشتیم و حال معبری تنگ هنوز برای شهید شدن فرصت هست، دل را باید پاک کرد. »

    این طرح نیز پست امروز وبلاگ دو نفره ی ماست،سر بزنید خوشحال می شویم:

    http://s1.picofile.com/file/6247837022/Ommat_Emam_3.jpg

  120. علیکمال می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    میشه آدرس رستوران میثم را دقیق ذکر کنید. ممنون میشوم
    عزت زیاد

  121. deleted می‌گوید:

    خدایا! “عقیده” مرا از دست “عقده ام” مصون بدار.
    خدایا! به من قدرت تحمل عقیده “مخالف” ارزانى کن.
    خدایا! رشد علمى و عقلى مرا از فضیلت “تعصب” و “احساس” و “اشراق” محروم نساز.
    خدایا! مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تا پیش از شناختن “درست ” و “کامل” کسى یا فکرى مثبت یا منفى قضاوت نکنم.
    خدایا! جهل آمیخته با خودخواهى و حسد، مرا، رایگان، ابزار قتاله دشمن براى حمله به دوست، نسازد.

    خدایا! به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی همراه، جهاد بی سلاح، کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، خوبی بی نمود، دین بی دنیا، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، گستاخی بی خامی، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند روزی کن.

    خدایا! به من زیستنى عطا کن که در لحظه مرگ، بر بى ثمرى لحظه اى که براى زیستن گذشته است، حسرت نخورم، و مردنى عطا کن که بر بیهودگیش، سوگوار نباشم.
    خدایا! “چگونه زیستن” را به من بیاموز، “چگونه مردن” را خود خواهم آموخت.
    °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
    خدایا! آرامشی به من عطا کن
    تا بپذیرم آنچه را که نمی‌توانم تغییر دهم
    شجاعتی به من ده تا چیزهایی را که می‌توانم، تغییر دهم
    و عقلی! که تفاوت میان این دو را تشخیص دهم.
    مرحوم دکتر علی شریعتی

  122. خانه شهید چیذر می‌گوید:

    هیچ کس فقیرتر از ما پابرهنه های شمال تهران نیست.
    می دانید چرا؟
    هرکس در هر روستا وشهری والبتّه در اقصی نقاط خود شهر تهران بهره ای از معنویّت دارد هزاران برابر ما.
    اینجا بخواهی از خانه بیرون بزنی مواجه می شوی با قیافه هایی که دور از جان جانوران به جانور شبیه ترند تا انسان:”اولئک کالانعام بل هم اضل “به آسمان نگاه کنی گناه می بینی به زمین هم چشم بدوزی پاهای برهنه ای میبینی در کفش های مارکدار عجیب وغریب!
    باور کنید این ها که شما می دانید ساکن شمال تهرانند هم روزی پابرهنه بودند نمی دانیم کی کفش خریدند با مارک آمریکا وانگلیس واسرائیل؟حتّی باورش سخت بود برای عدّه ای ولی اتّفاقی بود که افتاده بود؛آنها دیگر پابرهنه نبودند که هیچ اصرار داشتند ودارند که درست نیست پای کسی برهنه باشد باید همه کفش بپوشند.آنها نمی شود گفت که یادشان رفته بود،خود را به فراموشی زدند که امام الشّهدایی که در خانه محقّری درجماران می زیست مدام می فرمود:اسلام پابرهنه های زمین.درکنار خانه محقّر امام(ره) قصرهای خود را بنا کردند و چه کفش هایی که در قصرهایشان قدم نزد ونمی زند.
    ما پابرهنه های شمال تهران خیلی فقیریم ما هم مثل همه ی پابرهنه های دیگر از نظر مادّی هم وضعمان همان است ولی قرار نیست کسی ما راببیند دوربینهای تبلیغاتی آنها با آن که خیلی زیاد است ولی آنقدر کوچک است که دلهای بزرگ ستاره های حضرت ماه را نمی تواند نشان دهد و فقط محدوده ی اشرافیت آنان را که بسیسار پست وحقیرندنمایش می دهد.
    سخت است این که حتّی پابرهنه های دیگر ما را پابرهنه نمی دانند.کافیست بدانند کجا زندگی می کنیم تا فکر کنند ما پابرهنه نیستیم.برایمان دعاکنید خدا یاریمان کند در میان این دیار گناه آلوده مصون بمانیم.
    پابرهنه ای از شمال تهران

  123. آواجور بلاگ می‌گوید:

    ….::::عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک::::….
    ….::::سال ها تنهای تنها زیر خاک::::….

    خسته نباشی برادر
    قلمت پر جوهر باد…
    به ما هم سر بزنید
    بدرود…

  124. رضاشینی می‌گوید:

    زبان من دو سه روزیست تیز و بران است

    که چشم من ز تصاویر روز حیران است

    هر آنچه باعث آزردن است و رنجیدن

    میان سفره ما هست ، این چه دوران است

    خدا زبان درازش همی کند کوتاه

    که گفته حجه الاسلام هاشمی آن است

    مرا ببخش اگر خواندمش ورا حجه

    کسی که آیت رب است جان جانانست

    مگر که فتنه گری جرم می شود محسوب؟

    جزای نامه بی احترام زندان است؟

    مگر چه کرده به جز این که بوده چون طلحه

    و یا که مال و منالش قد سلیمان است

    قلم به خنده به زیر لبش خطابم کرد

    میان هر خبری هاشمی نمایان است

    قلم نوشت ولی دفتر من از اکراه

    به گریه آمد و در التهاب ، سوزان است

  125. محمدحسن می‌گوید:

    http://www.bachehayeghalam.ir/go.php?url=46
    درد دل دختر شهید، محمد ناصر ناصری با پدر شهیدش

  126. ساقی رضوان می‌گوید:

    آقا جمال :((

  127. رشید می‌گوید:

    سلام برادر لطفا آدرس ایمیلتون رو برای حقیر ارسال کنید
    یاعلی

  128. وحید می‌گوید:

    ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی وجود بنشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش.

  129. به نام خدا
    سلام
    این چند نفر…وبلاگ دانشجویان ولایی دانشکده ی مجازی علوم حدیثه.متاسفانه مسوولین دانشکده ی ما سبز!!! هستند.وما از زمان انتخابات در سنگر کوچک دانشکده به دفاع از حریم ولایت مشغولیم.در پی اعتراضات دانشجویان ولایی دانشکده به فعالیتهای ضد نظام و ضد ولایت فقیه در تالارهای فرهنگی دانشکده ی مجازی مسوولین سبز دانشکده دانشجویان ولایی را از تالارهای فرهنگی اخراج نمودند…البته ما هم از پا ننشستیم و با زدن وبلاگهای مختلف به کار فرهنگی خود ادامه دادیم.نام این چند نفر را مسوول ضد ولایت فقه و سبز تالار دانشکده بر ما گذاشت تا القا کند که دانشجویان ولایی فقط چند نفرند….اما ما نشان دادیم که ماییم که بیشماریم…..
    ما هرکدام یک حسین قدیانی هستیم
    یا علی[گل]

  130. بر رخ خامنه ای سید خوبان صلوات
    بر جمال خوش این ماه خراسان صلوات
    بر همه دشمن او لشگر شیطان لعنت
    بر قد وارث آن پیر جماران صلوات

    من از تمام دوستان وبلاگ نویس درخواست دارم که به لینکستان سنگربانان بیایند و لینک خود را در آن ثبت کنند، تا سنگری بسیار بزرگ را ایجاد کنیم. لینکستان تازه تاسیس هست.

    فقط وبلاگهای ارزشی و مذهبی

    http://sangarban.mihanblog.com/

    منتظر سنگری بزرگ.

    یا علی.

  131. lilipar می‌گوید:

    منم آدرس رستوران میثمو می خوام خوب خواهش می کنم بگین دیگه چی میشه مگه؟

  132. lilipar می‌گوید:

    من که نذر تموم شدن جنگ بودم هیچی ازش ندیدم متاسفانه.

  133. شیخ معصومه می‌گوید:

    سلام.
    شرمنده ی همه ی شهیدانیم…

    مضاعف باشید…
    یا علی

  134. سرباز ولایت فاطمه می‌گوید:

    رفیقان میروند نوبت به نوبت خدابا نوبتم کی خواهد امد؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

  135. رشید می‌گوید:

    عذر می خوام آقای قدیانی من می خواستم یک مطلبی را خدمتتان بفرستم، اگر آدرس ایمیلتان را لطف کنید یک دنیا ممنون

  136. شعیب می‌گوید:

    فوق العاده بود کولاک. میشه صحنه شهادت رو فیلم کرد . کجایند سینماگران دفاع مقدس

  137. محمد حسینی می‌گوید:

    ستاره آی ستاره// پولک ابر پاره

    خاموشی یا می‌تابی// بیداری یا که خوابی

    به من بگو وقتی که خواب نبودی// بابام رو تو ندیدی؟

    دیدمش از اینجا رفت// اون بالا بالاها رفت

    از این طرف از اون راه// رفته به خونه‌ی ماه

    ****

    ماه سفید و تنها// که هستی او بالاها

    نقره نشون کهکشون// چراغ سقف آسمون

    به من بگو وقتی که نور پاشیدی// بابام رو تو ندیدی؟

    همین جا پیش من بود// نموند و رفت زود زود

    اون بالا بالاها رفت// بابات پیش خدا رفت

    ****

    خدا که مهربونه// پیش بابام می‌مونه

    گریه نمی‌کنم من// تا شاد نباشه دشمن

  138. آنتی کوفی می‌گوید:

    سلام. این طور مطالب هم خوبه که تو سایتتون میاد
    شهادت فرسایشی یعنی چی راستی؟
    http://antikoofi.pelakfa.com/

  139. لجمن می‌گوید:

    “میثم” پسرش بود ؛ حالا شد عشق ما . حرفی هست !؟

  140. puriya می‌گوید:

    سام. خسته نباشید. بلاخره آدرسو پیدا کردم. فقط آخرین مطلبتون یکم طولانی بود. کوتاه تر بود بیشتر خونده میشد

    فکر نمیکردم از اون مطلب (بورکینافاسویی) هم باشه. اون اظهار نظر ها هم باحال بود

    موفق باشید

  141. دوازدهمین برکت می‌گوید:

    با سلام

    خوشحال شدم که با وب شما آشنا شدم . از آنجا که وب شما شبیه به وبلاگ من بود و البته بهتر برای همین لذت بردم .
    نظرت در مورد تبادل لینک چیه؟
    البته من شما رو لینک می کنم
    منتظر پاسخ شما هستم.
    با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.